حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۶
اسفند ۹۲

عاغا از عصری میخوام این پُست رو بنویسم نه اینکه اینجا تولدی به پاست برای عسل بانو هِی گرفتارم با مهمونداری و تولد بازی :دی

خب عصری رفتم یک گردش عصرگاهی ، ینی گردش که نه!!! ینی تو اینترنت دیده بودم خیریه زینب کبری که از قضا بسیار به خونهٔ ما نزدیک است، طبق معمولِ هر سال  یک بازارچه خیریه راه انداخته...منم شال و کلاه کردم برم ببینم چه خبره دیگه...

 اولا که خیلی شلوغ پُلوغ بود یه وضی... بعد یه در میونم که فقط غرفهٔ غذا بود که ریخته بود...بعد یه آقای پیرِ مو پشمکیه خیلی جیگری اومده بود داشت آکاردئون مینواخت، من دوربینم رو در آوردم که عکس بگیرم ییهو شونصد نفر انتظاماتِ گُنده ریختن سرم که خانوم عکس نگیر ،گفتم فقط یه دونه...گفتن نه نمیشه...آقا هر چی التماس کردم که یه دونه واسه وبلاگ میخوام نذاشتن ...عکاسی ممنوعه ..همینجور وایستاده بودیم که یهو کی اومد؟ رضا یزدانی تند تند اومد یه مقدار پول به خیریه کمک کردُ بدو بدو از میانِ انبوهِ جمعیت متواری شد... بعدش خانمِ فاطمه گودرزی اومد همون  بازیگر گوگولیه...بگید شال و مانتوی چه رنگی پوشیده بود؟؟؟؟ بعله بنفش :) اونقده ناز بود...بعد به خیریه کمک کرد اما بدو بدو متواری نشد...کلی تو بازارچه گشت و خرید کرد :)

منم که هیچی دیگه چند باری از سر بازارچه رفتم تهش و بالعکس...بعد یه خانومِ خیلی مهربونی که ازش جوراب خریدم ، بهم هِی پیشنهاد خریدِ بیشتر میداد که منم هِی رد میکردم...بعد گفت خانوم به این خوشتیپی چرا خرید نمیکنی؟ منم گفتم جیبِ خالی پُزِ عالی :)))))

نتیجهٔ این گردشِ من این شد که اگر جیبتان کم پول است لطفا پا به داخل بازارچه های خیریه مگذارید مخصوصا اگر مکانِ آن خیریه ها در شمال شهر تهران باشد...آن وقت ممکن است کمی ، فقط کمی دچار یأسِ فلسفی شوید... :)


این هم تنها عکسی که توانستم به طور یواشکی بگیرم... خخخخخخ


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۶
آزیتا م.ز

نظرات  (۲۱)

خخخخخ الانه که بیان به جرم عکاسی بگیرنت!!!!
بابای من میگه اینجور جاها همیشه همه به طور مصنوعی مهربونن!!!
پاسخ:
مصنوعی هم اگه باشه اشکال نداره...ولی بعضیهاشون واقعا مصنوعی نبودن :)

+ حرفی داری اینجا بگو شلوغ پلوغه خواستی برو ;)
D: منم اصولن میرم اما چیزی نمیخرم! نمیتونم که بخرم! D:
پاسخ:
من خریدم... 4 قلم جنس که رو هم نیم گرم نمیشه شد 50 تومن O_O عررررررر :دی
جوونیام (!)واسه چند تا خیریه سه تار میزدیم...نمیدونم چی شد سرمون به سنگ خورد...الان فقط بهنام دهش پور و محک رو پیگیرم...آزی اینجا...آزی اونجا...آزی همه جا :))))))))
پاسخ:
جوونیات تو ملاجم :)))))) به سنگ خورد؟؟؟ نمیدونی چی شد؟؟ ;)
آزی تا از بستر خارج شد خخخخ از همه جا سر در آورد :D
اوففف عقش خَیِرَم ای لاو یو اصن یه وضی:*** عسلی ام تولدش مبارک من که هدیه بهش قِر دادم بسکه رقصیدم خخخخخ
پاسخ:
ای بابا نگووووو ریا میشه :D


آخی چه قشنگ :) آفرین به آزی ِ خشملو دوس داشتنی ی من :))))))))))


پاسخ:
فدا مدای تو ، من که کاری نکردم :P
پس بالاخره از خونه اومدین بیرون تبریک میگم (آیکون دست و سون و هورا)
دیشب مراسم خوش گذشت؟باز فیلم و عکس که منتشر نشد؟ :دی
پاسخ:
آره یجورایی...چون خیلی نزدیک بود ترغیب شدم که برم :) مرسی :P

مراسمم خوب بود جای شما و بقیهٔ دوستان خالی بود... نه عکس گرفتیم ولی جایی درز نکرد :D
:)
پاسخ:
(:
آزی جون خوب شدی؟
میتونی پله ها رو بیای پایین و بری خیریه؟ 
ایشالا بهتر و بهترتر بشی :*
خوش بحالت چقد با این خیریه رفتم دله گرفته ات باز شد، نه؟
کلی آدم معروف هم دیدی [چشمک]
من فکر کردم بعنوام اولین گزینه از خوردنی هاش میخری :دی
اونقدرا که فکر میکردم شکمو نیستی 
آخه آدمای خوش اخلاق خوش خوراکن {تئوری خودمه، گیر نده} :)))
پاسخ:
خیلی بهترم خدا رو شکر :)
آره آروم آروم میرم بالا پایین :)
ممنونم :-*
البته بجز قسمتِ یاس فلسفیش ، خوب بود کمی روحیه گرفتم :)
خخخخخخ
میخواستم بخرم...خیلی گرون بود :| و من در اثر تنهایی احساس بی اشتهایی میکردم زین رو نخریدم :D وگرنه بنده روحم میره واسه غذا....تئوریت یه جورایی درسته ;)
۱۷ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۳۷ خانم هموستات
من اصلا از این جور جاها خوشم نمیاد
پاسخ:
چرا؟؟؟؟ هوم؟

+ راستی شما کامنتهات رو بستی کلهم نمیگی شاید یکی یه کاری داشت عایا؟؟؟؟ لدفن ایمیلت را چک بنما :)
عکس مسرانه ای بود P:
پاسخ:
از مسرت شما خرسندیم :D
حالا چرا مسرانه؟ :P یا مصرانه عایا؟؟؟
می خواستم بنویسم مصرانه ی مسرت بخش قاطی شد به هم P:
پاسخ:
اکشالی نداره :D
عاغا من بد عادت شدم دیروز خیلی بهم توجه شده بازم موخوام ! خخخخخخخخخخ ! :دی
پاسخ:
خخخخخ....آخی.... بدو بیا بغلم خوووووو...... بیا توجهت کنم گوگولی مگولی :-*
ممنونم دوستان با جای ما
تولد دوستتون هم مبارک باشه
پاسخ:
ممنون :)

روز شما مبارک خانم ازیتا خانم.

همیشه به سلامتی وسر پا:))

پاسخ:
همچنین روز شما... :)

تو هم همینطور عزیزم :-*
سلام.
خوشحالم حالتون بهتره.
خب من فکر کنم کلا اگه بریم بیرون و دلمون بخواد خرید کنیم و فلوس لا موجود باشیم، بسیار به یاس فلسفی نزدیک میشیم.
موفق باشید و هیچوقت دچار یاس فلسفی نشین.
:)
پاسخ:
سلام
به به
ممنون :O)
خب عاره ولی اینجور جاها چون خیلی آدمهایی که خیر هستن میان و خیلی کمک میکنن من بیشتر دچار میشم :)

منم عاشق خیریه ام...قبل ترها فعالیت میکردم اما الان وقت نمیکنم با درس و مدرسه ی دخملکم و ساعات کار خودم جور در نمیاد... یه بار شرکت کردم کارای رنگ آمیزی شیشه و سفال برده بودم...چند سال پیش توی یک خیریه، افتخاری پیانو زدم که سبب خیر شده بود و به شاگردای پیانوم سه تا شاگرد اضافه شد...اما الان در حد اینکه بازدید کنم، فعالیت دارم...خیلی حس خوبیه. یکی از آرزوهام اینه که خیریه ی خیلی فعالی رو راه بندازم یا در خیریه .... همکاری فعالانه ای داشته باشم..

صبح اینجا کامنت گذاشتم، موقع ارسالش برقا رفت...نمیدونم رسیده یا نه.

پاسخ:
چه خوب...راستش من هیچ وقت از فعالان و دست اندر کاران نبودم اما از خریداران بودم :)
آخر یه قطعه ننواختی بزاری تو وبلاگت ما فیض ببریم :D
نه عزیزم کامنتی نیومده :)
من اوووووووووومدم ! آخ جون بغل و توجه ! خخخخخخ

پاسخ:
بیا گلوم بیا ماچوم بده :-*
ماچ ماچ ماچ :************* اووووووووووووووووم ! :)))))))))
پاسخ:
:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*
۱۷ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۴۲ masi_biasabosaltane
شما هم فایلای صوتیتونو می بردین می فروختین...:)

پاسخ:
عاره باید سی دی میکردم خخخخ بعد میفروختم چند میزاشتم خوب بود به نظرت؟
۱۷ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۲۴ masi_biasabosaltane

هر چی گرون تر...کمک بیشتر...
پاسخ:
چَشِم :)))
خیریه محک ودوس دارم...اما جدیدا مثل قارچ دارن زیاد میشن این انجمن ها و آدم و بیشتر میترسونه...انگار فقیرامون هم دارن هر روز بیشتر و بیشتر میشن..امشبم اینجا زنجیره ی امیدهـ...منم دارم میرم :)) یاس فلسفس ام افتاده پایینـ
پاسخ:
البته این زینب کبری هم نسبتا قدیمیه....ولی آره راس میگی زیاد شدن :|

زنجیرهٔ امید دقیقا چه کار میکنه؟؟؟ :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">