یک هفته ای بود که سوراخها پیدایشان شده بود... همینجور گُله به گُله ، جا به جا پر شده بود از سوراخ!!! خب اولش با دیدنشان خوشحالم شده بودم... گفتم به به چه آینده نگر... تُند تُند سوراخ کنده اند که موقع پر کردنشان دچار معضل نشوندُ همهٔ کارها زود تند سریع پیش بره!!!! همش تصور میکردم که روز پنجشنبه ، پونزده اسفند کُرور کُرور درخت است که میایدُ چاله ها را پر میکند... اما امروز که دو روز از روزِ درختکاری میگذرد، هنوز تمامِ پارکِ جلوی خانهٔ ما سوراخ سوراخ است!!! هیچ خبری هم از لشگر درختانِ تازه نمیباشد... پیش خودم گفتم نه به اون همه عجله و آینده نگری نه به این سوراخهای وامانده... تنها چیزی که خیلی سریع هر سوراخِ موجود ، در زمینها را پُر میکند آشغال است...ینی انگار که این سوراخها را کَنده باشند که هر کَس از کنارشان رد شد، زِرت آشغالش را بندازد اون تو....آقا، خانم خواهش میکنم تو هر سوراخی به جز سوراخِ سطل زباله، آشغال نریزید، به غورعان هر سوراخی را بهرِ کاری ساخته اند....حالا گیریم که مُرورِ زمان همهٔ امورِ ما را بگیرد... نباید که بریم آشغال بریزیم توش...والا :)))