حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۰
فروردين ۹۳

وقتی خاکستری باشی، وقتی از غصه نفست هر پنج دقیقه بگیرد، وقتی کتفِ چپت تیر بکشد، وقتی صبح با حالت تهوع از خواب بیدار شوی... وقتی تکِ تکِ سلولهای بدنت غمگین باشند آن وقت است که حتی مهمانیِ رنگها در میدانِ تره بار تجریش هم حالت را جا نمی آورد.. گوجه سبز و چاقاله بادوم هم خوشحالت نمیکند! توت فرنگیها کج و کوله به نظر میایند! عطر سبزیِ تازه خُرد شده هنوز مست کننده است اما جای اینکه خوشحالت کند، غمگینترت میکند! اصلا انسان موجود عجیبی است ، وقتی غمگین است لامصب جون به جونش کنی آدم نمیشود! غصه موجودِ قُلدری است، همچین با چوب و چماق میفتد به جانت که اگر صد نفر کتکت بزنند اینجوری کوفته و خموده نمیشوی!!! 

همین الان

پُشتِ پنجره


صدای باران میاید، از صبح آسمان بغض کرده بود!!! الان میبارد! اشکِ آسمون شیشهٔ غبارآلود پنجرهٔ اینجا را میشوید! من دچارِ تبِ 40 درجهٔ روحی هستم و تمامِ امروز را به این فکر کردم که تمامِ دیوونه ها و بیماران روانی یک مُشت آدمهای احساساتی بوده اند!!  یک مُشت آدمهای حساسی که زیادی با قلبشان زندگی میکردند! تمام دیروز و امروز رو مثل دیوونه ها با خودم حرف زدم و اینکه احساس میکردم درونِ من را چند نفر تشکیل دادند ، حسِ خوشایندی نبود! یکیشان عاقلانه همه چیز را میدانست و یکیشان آنقدر غمگین بود که برایش مهم نبود چه چیز درست است و چه چیز غلط!!!! من بازیگر قَدَری هستم!!! این تعریف نیست! این یک واقعیتِ دردناک است!  میتوانم به قشنگترین حالتِ ممکن نقشِ آدمهای شاد، موفق،با اراده، متعادل، اجتماعی و خوش مَشرب را بازی کنم! حتی اگر درونم پر از نفرت و درد و بی اشتیاقی باشد! حتی اگر چیزی خوشحالم نکند میتوانم برای یک شکلات ذوق مرگ شوم! من بیشترِ وقتها یک دیوانهٔ بیمار هستم که به بهترین نحو ادایِ آدمهای سالمِ دوست داشتنی یا حتی دوست نداشتنی را در میاورد.

من حالم خوب است از یک آدمی که تب چهل درجهٔ روحی دارد انتظارِ شنیدنِ چه حرفهایی را دارید؟ بهش حق بدهید هذیان بگوید!

موافقین ۱ مخالفین ۲ ۹۳/۰۱/۱۰
آزیتا م.ز

نظرات  (۲۲)

آزی دوست داشتنی :*
امیدوارم اثر هورمونا باشه و زود تب روحی ات فروکش کنه :*
مراقب خودت و دل حساس و مهربونت باش 

پاسخ:
این نظر لطفته :)
متاسفانه هورمونی در کار نیس :|
سعی میکنم.... هوووووووف
فدات مهربون بانو :-*
۱۰ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۳۹ آی کلاه دار ....
like
(ین یک واقعیتِ دردناک است!  میتوانم به قشنگترین حالتِ ممکن نقشِ آدمهای شاد، موفق،با اراده، متعادل، اجتماعی و خوش مَشرب را بازی کنم! حتی اگر درونم پر از نفرت و درد و بی اشتیاقی باشد!)

پاسخ:
Thanks
۱۰ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۳ دست و پا چلفتی
نبینم غمتو آزی


پاسخ:
مرسی مهربان :)
ای بابا! آزی جون کل زندگیمون شده غم و غصه دیگه مجبوریم روزگار سر کنیم... بیخیال بابا! البته هرچند نسخه بیخیالی مدتهاست برای خودم جواب نداده!...
پاسخ:
الان بیخیالم
اگه نبودم که تا حالا با این زندگیم صد بار خودم رو کشته بودم! :|
هعــــــــی آزی دلم گرفت:((
چی شد پس اون لبخندی که هی سعی می کردی نگهش داری؟؟
کاش می تونستم یه کاری کنم ،یه حرفی بزنم، یه چیزی که تب روحیتو پایین بیاره حتی یه درجه!!!

پاسخ:
ببخشید که دلت رو گرفتوندم :|
سعی میکردم! سعــــــــــــی! اما انگار بعضیها خوش ندارن بنده لبخند برنم :(
قربون دل مهربونت...همین که هستی التیامِ :)
منم امروز دقیقن همین حس رو داشتم ...چند بارى اومدم اینجا سر زدم دیدم ننوشتى کلى خوشحال شدم فکر کردم انقدر خوشحال بودى و وقتت پر بوده که نیومدى چیزى بنویسى...
منم امروز داشتم فکر میکردم چقدر بده هیچکس عمق تنهایی و غم درونت رو نفهمه و وسط آدما تنها باشى ...به نظرم هیچ چیزى ارزشمندتر از شادى درون نیست، مهم نیست کجا باشى با کى باشى تو چه شرایطى وقتى اون شادیه باشه همه چیز هست وقتى هم نباشه بهترین شرایط هم که باشه از درون خالى و پوچ هستى .. من امروز کلى فکر کردم و به این نتیجه رسیدم خود آدم تنهاى تنها باید بگرده واون شادى رو پیدا کنه چجوریش رو نمیدونم ولى فقط خود آدم که میتونه کارى بکنه ، بقیه چیزا فقط یه تسکین موقتى و زودگذرن
امیدوارم زودتر از این حال بد بیرون بیایى
پاسخ:
عمقِ تنهایی.... دقیقا عمقی که تا نهایت وجود ادم ادامه داره....
فکر میکنم فقط عارفهای درجه بالا هستن که شرایط بیرونی رو شادیه درونشون تاثیر نمیذاره و گرنه ما ها آدمهای معمولی بند دلمون به دنیای اطرافمون وصله به وابستگیهای عاطفیمون وصله و این ینی یه روز شاد و یه روز غمگین یه روز درگیر دلتنگی عزیزم :)
اون روزی که بتونیم وابسته نباشیم مطمئنا شادتر خواهیم بود ترنج جونم

+ یه حرفی...
گیرگه م میاد الان :(
پاسخ:
نه تو رو خدا من چند روز اندازه همه عالم گریه کردم تو گریه نکن :(
باز خوبه که این حال پایدار نیست
پاسخ:
پایدار نیست اما وقتی عودش زود به زود بشه یجورایی میره به سمت پایداری :|
عاشق شدی(سوالی نیستا)
پاسخ:
چشم بسته استاد شدی باز!
تو دیوونه ی حساس بیشزحد مهربونه دل پاکه منی:) دوزتدارم دیوونه:*
پاسخ:
منم دوزت دارم
مرسی که بودی
مرسی که هستی
مرسی که قابل اعتمادی
مرسی که بدون قضاوت آدم رو کمک میکنی
مرسی که با اینکه سنت کمه اینقدر میفهمی....
تو خوبی تو ماهی فدات بشم الهی :-*
من که شاه شطرنج چپه شده ام وگرنه به اسب میگفتم یک سواری خوب بهتون بده به فیل میگفتم براتون شاخه درختهایی که میوه مورد علاقتون رو داره خم کنه به قلعه میگفتم شما رو ببره بالای خودش تا طلوع خورشید رو ببینید به سربازها میگفتم راه رو براتون باز کنن فقط حیف که این شاه خودشه و خودش.
-------------------------
امیدوارم زودتر بهتر بشید و همون شاد واقعی بشید بدون نقش و سناریو
پاسخ:
چه شاعرانه :) چرا چپه شدی...خدا نکنه چپه بشی :)
فقط حیف که دست تنهاس :D

امیدوارم.... :)

غصه تمومی نداره بانو. تمومی نداره

اولش مثه رودخونه است که وقتی واردش میشی فقط زیرپاهات حسش میکنی اما هرچی بیشتر بری جلو بالاتر میاد .قدمها رو اگه محکم برداری بالاخره میرسی اون طرف.

امان از روزی که همراه با اون و در امتدادش حرکت کنی . اونوقته که میرسی به دریای غصه .

من غرق شدن  رو دوست ندارم . برای همین هم جهت با اون حرکت نمیکنم .گاهی وقتا تا آستانه غرق شدن میرم ولی به هر سنگ و چوبی هم دستمو میگیرم که برسم اونطرف .

حالا این سنگ و چوب میخواد دلخوشی های موقت باشه ،میخواد خنده های مصنوعی  باشه ، کار باشه ،رفاقت باشه یا هر چیز دیگه .

خوب باشین ...دعا میکنم همیشه خوب باشین

پاسخ:
خب میدونی گوریل جون یه غصه هایی هستن که مث رودِ دائمی تو زندگی جاری اند ، اینا همیشگی اند...اینا از اون غصه هایی اند که ما بر خلاف مسیرشون شنا میکنیم....به هر چیز کوچیکی چنگ میزنیم که بتونیم در مقابل جریانش ایستادگی کنیم
اما
گاهی همین روده طغیان میکنه، سیل میاد ، کلا همچی میشوره و می بره که تا بخوای رو پات وایسی کلی زمان میبره!

زندگیِ بعضی ها هم آبهای جاریش بیشتره...دیگه واویلا!

تو هم خوب باشی :)
+ بی اجازه عکستون ذخیره شد خیلی زیباست
پاسخ:
این زیباست؟!؟!!!!!! خخخخ قابل نداره :)
....
آزی دقیقا حالی که این روزا رو دارم رو نوشتی
شاید دروغ نباشه گفتنش که حس کردم خودم دارم نوشته و پست خودم رو می خونم.
...
بی خیال ... بوی سبزی تازه خورد شده جلوی ورودی بازار تجریش به سرم زد.
پاسخ:
آخی من نبینم غصهٔ شما رو ....
....
چه جالب! فکرش رو هم نمیکردم :)
...
اوهوم بی خیال!
بوی سبزی که کولاک بود تازه چاقاله بادمم از اونی که تو خریدی خیلی ارزونتر بود :))
یک دفعه جوشید :دی
خیلی قشنگه نمیدونستین؟!!!ممنونم
پاسخ:
همیشه یه دفعه بجوشه صلوات :)
نع ! به نظر خودم زیاد جالب نبود اخه :)
این عکس از پشت ِ پنجره ست عایا :؟ 

[آیکونِ دست به محاسن کشیدن]
پاسخ:
بعله این وره پنجره است! اون ورم که داره بارون میاد!
۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۳۹ یک خواننده خاموش
بمیرم و نبینم آزی غمگین باشه:)
پاسخ:
خدا نکنه،دور از جون:)
کاشکی زودتر یه روزی بیاد همه ی این روزهای تلخت فقط بشن یه خاطره ی بد :)
پاسخ:
همون خاطره ها هم با فنا ببرد :))
مرسی که منو اینقد خوب میبینی:* همین که دوزمداری بسَمِه:)[ایکون بغل محکم واسه خواهرجونم:*]
پاسخ:
الهی قلبونش برم اینقده ناااااااازه:*
ما امیدمون ب روحیه بالا و روح والا آزی هست...
پاسخ:
منم امیدم به شما جووناست :دی
ناراحت نباش:(
پاسخ:
بهترم،بهتر:)
خدا رو شکر :)
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">