حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
پیوندها
۱۷
فروردين ۹۳

نظرتون چیه؟

زده به سرم دوباره یه سری خاطرات دنباله دار بنویسم! منتها احتمالا به درازا بکشه! همه پستهاش رو پشتِ سر هم نمینویسم که نه خودم خسته بشم نه شما:)
خب موافقها دستها بالا!
مخالفهام انتقاد،پیشنهاد؟
موافقین ۵ مخالفین ۲ ۹۳/۰۱/۱۷
آزیتا م.ز

نظرات  (۳۳)

۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۰۹ eli
دست من بالا :)
پاسخ:
:)
اولی
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۳۹ دل زنده خان
دست من بالا 
+18 باشه لدفن :دی
مث همون جوزفین و آلبرت و اینا؟
پاسخ:
ژوزفین که خاطره نبود قصه بود...این اگه بنویسم خاطره ست واقعیه...
:)
غمناکم هس
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۴۵ ماهک
به قول آزی بسیوووووور بسیوووووووووور عالی :)))))
پاسخ:
خخخخخخ بسیوررر مچکر:)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۴۸ فیروزه ای ....
من که خاموشم. اما من میگم موافخم :))
پاسخ:
خخخخ
یه لحظه چشمک زدی:)))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۴۹ سهیل
من من موافخ :))
سلووووووم آزی دخدر چیطوری خوفی ایشاووولاووو عیدت موبارکا سالت نیکو اباجی :))
خوب ترکوندی عیدو سیزده بدرو :)) ما ک هم اونو ترکوندیم هم خودمونو خخخخخ :)))))))
مراقب خودت باوووش آزی با همون لحن همیشگی 
زت زیاوووود چاککککراتیم ع نوعه دربستش :))
پاسخ:
سلام سال نوی تو هم مبارک
چرا خودتو ترکوندی چی شد مگه؟
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۳۰ sara
من با خوندن هر چی تو بنویسی موافقم
پاسخ:
ای جونم :****
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۳۵ چپ دست
من سری قبلی شو که ندیدم ، ولی بنظرم خوبه من دستم بالاست
پاسخ:
حیف ندیدی
خاطرات یک حاجیه خانومِ دیوانه! ١٠ قسمت بود خاطرات مکه ام بود
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۳۶ یه گوریل

بسیار موافق، بدون قید و شرط
پاسخ:
خیلی هم خووووب:)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۱۴ یکی
منم مثل سارا، با خوندن هرچی تو بنویسی موافقم:*
پاسخ:
کجا بیدی؟ نبیدی؟ ع این ورا :)))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۱۶ Rima
من اول بآس بخونم بعد نظر میدم :پی 
آزی آزی آزی 
تو خوب نباشی اینجا صفا نداره
خوب باش :*
پاسخ:
خوبم خوبم خوبم خوبم خوبم خوبم :))))) زیاد گفتم درصدِ صفا بره بالا :)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۳۷ توکا
بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه منم موافقم اونم چجور:)))
یه چیزی تو مایه های همون دیوانه خانه بود چی بود اون وب قبلی می نوشتی ؟؟؟ فک کنم سر همیونم بود فیلتر شدی!!!
پاسخ:
چجـــــــــــــــــــــــــــــــــور :))))
نه دیوونه خونه داستان بود :)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۳۹ توکا
نه اون داستان بود دیوانه خانه هه ، مثل اینکه گفتین خاطره:)))
آره من اون حاجیه خانوم رو یادمه همون که رفته بودین عطر بخرین یه عربه ازت خواستگاری کرده بود خخخخخخ
پاسخ:
آفرین یادت اومد :)
آره حاجیه خانوم :)
خخخخخخخخ
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۳۹ آی کلاه دار
من نخوندم خاطرات اتو ولی هرچی از آزی رسد خوب عسد:رضایت
پاسخ:
خیلی بد شد نخوندی ع کفت رفت :)))
چاکریم :)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۴۹ استاد سلام علیکم خیلی ناشناس خخخخ
دستا همگی بالا .........
+ من نمیدون موافقم یا مخالف :D بستگی داره جو درست کنی یا نه! اگه جو درست بشه مخالفم!
++ بابا دکتر اینجارو خاموش میخونه کتکاش رو من باید بخورم؟ اصلا این چه وضعشه؟!!
+++ چند تا موضوع میدادی ببینی کدومش طرفدار داره! به نظرم خاطرات زیر رو ننویس! ( دقت کن گفتم ننویس! نه اینکه بری بنویسی!)
1- دوست بسیور بسیور محترم و با ادب (قابل توجه بعضیا) و گرمابه و گلستان بنده جناب آقای دکتر خواستگار سابق!
2- مممننن (من فقط یه دوستی هستم که 25 ساله باهات دوستم و نه بیشتر و حوصله قضاوت شدن تو خاطراتت رو ندارم!)
3- پدر و مادر، زن بابا، و برادر سرکار خانومه آزیتا!
4- هرگونه خاطره +10
5- تمامی خاطراتی که موجب به کتک خوردن بنده از جناب خواستگار اسبقه اعظم می باشد!
و من الله التوفیق
امضا: یک عدد استاد سلام الیکم سیاه و کبود شده در این 25 سال توسط آزی و دکتر (چوبه دو سر چی چی هستم؟ دو سر طلا؟!!)

+ الان میخوای بگی پس چه موضوعی باقی موند که بنویسم؟ این موضوع ها!
1- خاطرات دوران دبستان و راهنمایی
2-خاطرات سفرهای خارجه!
3- خاطرات اولین حس ملاقات با دوستان وبلاگی همچون گوجه چشم سبز عشقه سابقم تا این وارشه طبرستانه خیلی مخلصش هم هستیم :D
4- خاطرات آزیتا مخوف! (آزی زیر 5 سال که دهنه پسرهای کوچه رو با اون دوچرخش سرویس کرد فقط سه مرتبه از رو پای خودم رد شد فلج اطفال گرفتیم از دستش خخخخخ)
5- خاطرات -10
6- خاطرات ملاقات با افراد خفن به واسطه شغلت!
7- خخخخخخ

++در رابطه با این موضوع 7 میتونی زیاد بنویسی :D

+++ این کامنت که احتیاجی به الفرار نداره! داره؟
پاسخ:
اتفاقا دقیقا موضوعی که تو فکرم جز اوناییِ که گفتی ننویس! پدر، مادر و زن بابا چه اشکالی داره ع نظر شما؟
اصلا آخرش باید بگم به تو چه ولی چون گفته بودم انتقادات پیشنهادات اشکال نداره گفتی کتک نمیخوری :)))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۵۳ خانم مهندس
مثله خاطرات یک حاجیه خانم؟؟؟!

من دوست داشتم اون پستات رو;-)
پاسخ:
اوهوم یه جورایی
:)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۵۴ miss
daste moiom bala
پاسخ:
آع قربونِ دختروم :))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۲۵ بیتا
موافقیم بدجور :)
پاسخ:
اوه اوه بـــــــــــدجور :)))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۳۸ حسین
موافقت می نمــــــایــــــــــیم :دی
پاسخ:
مچکر:)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۵۶ یه دوست
من دوتا دستام بالا
پاسخ:
اوه اوه چه موافق پر و پا قرصی :))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۰۹ گوجه سبز
دوز داروم دوزدارم دوزدارم خاطره هم دوز داروم[ایکون کلیپ صوتی خخخخD=]
پاسخ:
خخخخخخخخخخخخخخ
قلبون تو برم همه چی دوز داری :))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۱۴ miady
میگی غمگینه.پس فضای وب رو غمناک میکنه.ولی موافقم.چون قرار نیست که همیشه پستای شاد و شنگول بذاری.غصه یکی از بُعدهای روح آدمه.و هیچوقت هم قابل انکار نیست.
پس اگه سبکت میکنه،هرچه زودتر اینکارو بکن.
یاد سِری پستای "گوشه ای از زندگی میادی افتادم" که چقدر حالمو بهتر کرد.
پاسخ:
نه سبکم نمیکنه! یه جورایی مث زندگی نامه است اما فکر کنم جالب باشه :)

۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۲۷ شکو فـه
بنویس بنویس P:
پاسخ:
عه خوش برگشتی :)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۰۰ masi_biasabosaltane
هر چی بنویسی موافقیم...
کم سر نمی زنم کم نظر می ذارم...
سعی می کنم جبران کنم...
دنیای من در وبلاگ تو می چرخد...
همچنان من شما را بسیار دوس دارم...
شاد باشی...می بوسمت...
پاسخ:
آخییییییییییییییی خیالم راحت شد...چند روز دسترسی به نت نداشتم هی میگفتم این دختر کجاست...نمیتونستمم بیام حالت رو بپرسم...
عزیزم اگه دوست داری کم نظر بزاری اشکال نداره من فقط نگرانت شده بودم :) :*
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۱۴ آویزون
منم قبلیا رو نخوندم
ولی دستم بالا ست
پاسخ:
مرسی :)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۱۸ توکا
با عرض معذرت از جناب استاد السلام علیکم

آزی به حرفاش گوش نده بنویس :))))))))))
پاسخ:
خخخخخخخ
آع باریک الله تو راست میگی :))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۴۶ مهسا
موافقم...فقط طیاد طولانی نشه که ناچار بشم خوراکی بذارم تنگش!
پاسخ:
ما کنار پستهای تو خوراکی میزاریم چی پس؟؟؟؛))))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۵۷ صاد
آورین خعلی خوبه
تو نظر سنجی هم که قبلا گرفتی فک کنم بیشترین رای مال همین خاطرات بود
پاسخ:
اوهوم...افراد کنجکاو خاطره خیلی دوست دارند:)
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۳۷ خانوم پ
اگر هم مدلی که تو وب قبلیت مینوشتی که اگر یادت باشه همون موقع من عاشق نوشته هات بودم ادامه بده بانو
پاسخ:
ممنون... باشه :))))
مرسی که به نوشته های بنده طف داریییییییی:d
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۵۵ توکا
من رفتم فکر کردم بعد دیدم چه حرفی زدم ها!!!
آزی اگه ناراحتت می کنه واقعا ننویس ، در این صورت بنده به شخصه موافق که نه مخالفم!!! ما راضی به ناراحت شدن شما نمی باشیم:*
پاسخ:
والا نمیدونم ناراحتم میکنه یا. نه ، خودمم نمیدونم :)))
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۰۸ حاجی ره
اگه مثه پستای حجتون باشه
موافق!!!
پاسخ:
:)
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۰۳ saye

نوشتن به قول خودت زندگی نامه ادمو سبک میکنه

البته این نظر منه

 

بنویس

من هیچ وقت جراتشو نداشتم
پاسخ:
منم جراتش رو ندارم:/
اینم زندگی نامه خودم نی :|
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۳۶ میرزا .....
منم که میدونی پایه م
پاسخ:
خوبه... 
۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۴۱ محمدرضا حاجی زاده
دست منم بالا...
پاسخ:
عه وا از در آمدی دستو بردی بالا؟خخخخخخخ
آورین :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم