تو دورانِ راهنماییم مستاجرِ یه خونۀ دو طبقه بودیم که صابخونه یه خانم بود که شوهرش فوت شده بودُ سه تا پسر داشت، پسر اولیش یکم تپل و قد کوتاه بود اما مهربون ، خیلی هم حواسش به مامانش بود ، پسر دومی لاغر و قد بلند بود و تو کُلِ محل به شر بودن معروف ،کلا کاری بلد نبود جز دق دادنِ مامانش، پسر سومی که اتفاقا اون موقع کنکوری بود از همه آروم تر بود، بعد از نظر قیافه هم خیلی زیادی خوب بود ینی واسۀ یه پسر زیادی خوشگل بود، خیلیها تو محل به شوخی میگفتن که خانمِ الف از بس دلش دختر میخواسته که این پسر آخریش، هم قیافش هم اخلاقش دخترونه شده... از اونجایی که خیلی بچۀ آرومُ سر به براهی بود اصلا تو کوچه موچه رویت نمیشد من یه چند باری بیشتر ندیده بودمش هر بارم میدیدمش همچین یه سلامِ تندی میکردُ تو افق محو میشد...
سالِ آخری که اونجا بودیم این هر روز عصرها که مامانش میرفت دورِ همی یا خونۀ عمش که همون کوچه بغلی بود ،صدایِ ضبطشون رو زیاد میکردُ پنجره هم وا میکرد آهنگِ "نازی ناز کن "رو میزاشت بعد از تموم شدنش هم خاموش میکرد...اتفاقا اتاقش بالای اتاقِ ما بود...بعد یه چند وقت وسطاش صدایِ خودشم شنیده میشد که داره با آهنگ میخونه...یه بار داداشم بدو بدو از تو اتاق اومد گفت آزی بیا ببین محسن داره با آهنگ میخونه بیا ببین میگه آزی ناز کن یا من اشتباه میکنم؟ منم رفتم تو اتاق گوشامُ تیز کردم و دیدم بعــــــــــــــــــــــله ! آقا محسن همچین با یه سوزی میخونه آزی ناز کن که نگو خخخخخخ
خب تقریبا هر روز و هر روز این اتفاق تکرار میشد اما هیچ اتفاقِ دیگه ای نمیفتاد حتی بعد از اون من محسن رو واسه یه سلامِ کوچیک هم ندیدم کلا خودش رو تو افق بطور کامل محو کرده بودُ آزی ناز کن میخوندُ بیرون نمیومد تا من واسش ناز کنم خخخخ
الان کنجکاوید ببینید که بعدش چی شد؟ بعدش هیچی نشد ما از اون خونه رفتیم و دیگه هم خبردار نشدم که محسن شکستِ عشقی خورد یا نخورد...اما خب باعث شد من هر موقع هر جا این آهنگِ ابی رو میشنوم یادش بیفتم! مث امروز که باز همسایم داشت با صدایِ بلند با ابی حال میکرد...و من یادش افتادم، یادِ پسری که هر روز با صدایِ بلند واسم ترانه میخوند :))
۲
۱
۹۳/۰۲/۲۴
آزیتا م.ز
پاسخ:
الان این کشته یا مرده که میفرمایید به چه دردِ بنده خورده حالا که شما نداشتین خخخ
بعدشم بنده عرض کردم کاریزماتیکم :)))))))
پاسخ:
به هر حال چه شما حرص بخوری چه نخوری ملت بنده رو آزی هم صدا میکنن :)))))
بده حالا واسم شعر میخوند؟؟؟ خخخ
پاسخ:
اصن بنده و ناز کردن؟ :P
پاسخ:
هر کار کردم دریافته نشد خخخخ
پاسخ:
احتمالا... تازه کاری ام انجام نمیداد جز آزی ناز کن خوندن :)
پاسخ:
نی نیO_0
فکر کن من تو 14 سالگی ازدواج میکردم خخخخ اونم با محسن هار هار :)))))
کلا بچه مظلومی بود
پاسخ:
بابا هم اون بچه بود هم من... چیو میخوان خخخ
بعدشم محسن نسبت به همون موقعشم زیادی خجالتی بود :)))))
پاسخ:
نه بابا... بچه خوبی بود تو چرا اینقد بدبینانه برخورد میکنی؟
من اون موقع هر چی تلاش کردم بازم ببینمش بش سلام کنم نشد خخخخ
پاسخ:
آره اولیش تو بودی... ها هاااااااااااا :))))
پاسخ:
این یکی هم؟؟؟؟ قبلا کی بوده؟
عزیزم مال 13 سال پیشه کجا برم تحقیق
پاسخ:
بابا من هر چی تلاش کردم نشد، دیگه منم اونقد پررو نبودم برم درشون رو بزنم خخخخ
پاسخ:
به عمم بگیرم؟؟؟ یه آزی بیشتر نبود که
پاسخ:
دلشم گرفته بوده بچم... روزهای آفتابی ام نباید به روش میوردم خخخخخ
بعد این آهنگ خالی کدومه؟ من اسمشون دقیق خاطرم نیس...شعرش رو بگی یادم میاد :)
داداشم که ماه بود کلا ما با هم مَچه مَچ بودیم :)
پاسخ:
نه مطلع شدیم بلایی سرش نیومده خخخخ
پاسخ:
خخخخ فکر کن.... نه بعید میدونم پسرها زیاد نوستالژیک نمیباشن ترنج جون :)
پاسخ:
اینم یه مدلی بوده دیگه :))))
پاسخ:
الکی عیب نذار رو پسر مردم حتما باید مث تو بی ریخت باشه که پسر باشه :))))
پاسخ:
جدا؟؟؟ دقیقا کجاش باحال بود؟ :D
پاسخ:
بابا من توجه میکردم اون قایم میشد خخخخ
پاسخ:
اون خشونت مال وقت سر کاره با آقای همکار خخخ
پاسخ:
بعله... در اون اکثرا یه دوران دیوونگی سراغ آدمها میاد :)))
پاسخ:
سلام
عه واااااا
واقعنی؟؟؟؟ خخخخخ
نگوووووو :))))))
پاسخ:
دوست شما خسته نباشه قربان
پاسخ:
خب تکنولوژی بچه ها رو از کودکی اجتماعی بار میاره... ماها گوشه گیر تر بودیم :)
خب هرچند هنوزم مطمئن نیستم دوست داشتن بود یا نه ولی خاطرش جالبه :D
پاسخ:
تایید شد جناب هنوز نرسیده بودم بهشون :)
پاسخ:
تو دلش دوس داشته دیگه ولی به زبون نیورد :D
پاسخ:
همسایمون بوده از بچگی خاله جون :)
پاسخ:
عالی بود توکا کلی خندیدم.... ولی اون موقع هنوز آهنگه سپیده نیومده بود خخخخخ
پاسخ:
عه وااااااا خیلی معروفه....
میگه
نازی ناز کن که نازت یه سرونازه
نازی ناز کن که دلم پر از نیازه
شب آتیش بازیه چشمای تو یادم نمیره
هردمِ پنهونه تو یه دنیا رازه
منو با تنهاییام تنها بذار دلم گرفته
روزهای آفتابی رو به روم نیار دلم گرفته
......
:)
پاسخ:
بدبینم نباش ... دنیا در حاله تغییره مث الان که واسه مادر پدرهای ما سخته پذیرفتنه دنیای ما :)
پاسخ:
الان اون ینی عاشق بوده ;) خخخ
آخیییی
پاسخ:
گینهٔ بیسائو رو خوب اومدی...خخخخ
پاسخ:
الان قلبون که به قد و هیبت نیست عزیزم :D
پاسخ:
ببین یه نفر یه سال هر روز یه آهنگو پخش نمیکنه اونم بطوری که کل کوچه بشنون بی دلیل...
نمیخام پیداش کنم... میخوامش چکار؟ میخواستم همون موقع میرفتم دم خونشون در میزدم والا خخخ
پاسخ:
هی خواستی بگی یارو عاشق من نبوده آخر به خودزنی افتادی، خخخخخ اینم عاقبتت :دی
پاسخ:
:))))))))))))))
دستا بالا..... زود خودت رو معرفی کن :))))))))
اول از همه باید آدرس خونتونو بگی خخخخ که میدونم نمیتونی بگی :)))))))))
بعد حال کردم شعر کاملش رو نوشتی هااااا از دیروز رو مخم بود :)))))))))))))
بعد میگم ینی الانم میخوای به شعر خوندن ادامه بدی همچنان ... :)
پاسخ:
ولی محسن داداش علی نامی نداشت هااااااا :))))))
پ یا اون محسن ما نیس یا شما داداش اون نیستی ...
پاسخ:
اونم تا آدرس نده محسن ما نیست خخخخ
بعدم خب داداش بنام علی نداشته بید :D
پاسخ:
بعله بعله اشتباه کردم :))
مــــــــــــــــــــــــــــــن
خالی از عاطفه و خشم خالی از خویشی و غربت...عالیه این آهنگ
عشــــــــــــــــــــــــق
آخرین همسفر من مثل تو منو رها کرد حالا دستام مونده و تنهایی من .... :)
دیگه اونقد بچه نبودم که ولی 5 6 سالم که بود آره :)))
پاسخ:
شوهر که مطمئنم نکرده چون اون موقع ککه جوون بود از ترس فامیل شوهرش مجرد بود الان که پیر پاتالی بیش نیس میخوای برم باهاش صحبت کنم واست؟
بعد میگم این دخترا رو ول کردی چسبیدی به این پیرپاتالا جدیدا قضیه چیه عمام؟ خخخ
پاسخ:
داداش ماهه عشق منه..رفیق منه :))))
پاسخ:
خخخخ
نداری دیگه
نداری....
چشم بصیرت نداری
:)))))
پاسخ:
کودک نبید هااااااا 16؛17 سالش بید :P
واااااااای اون چه عشقولانه بوده دیگه... بعد میگم تو از اولش همش یکی پیدا میشده که واست لاک بزنه هاااا خخخ
پاسخ:
نوچ خبر ندارم...دیگه خجالتم یه حدی داره بوخدا :)
پاسخ:
تقبل الله خواهر با این لاک زدنت خخخخ :O)))))
پاسخ:
بعله بعله... خخخ اصلا شکی درش نیس لابد خخخخ