حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۴
آذر ۹۳

به تقویم که نگاه کردم ، باورم نشد که پاییز هم دارد تمام میشود... همان پاییزی که اولش که از راه رسیده بود من غصه خورده بودم که چرا خراب آباد پاییز ندارد تا با رنگهایش عشقبازی کنم... که چقدر بی اندازه دلم خواسته بود ،در هوای پاییز دوباره عاشقی کنم... و الان فقط یک هفته از پاییز مانده است... ناخودآگاه صدای معین در سرم میپیچد که میخواند: عمر گران میگذرد، خواهی نخواهی...سعی بر آن کن نرود رو به تباهی...  افکار در هم برهمم صدای مخملیِ معین را قطع میکند که یادم بیاورد... چه راحت عمرمان میگذرد بی آنکه حتی به آرزوهای کوچکمان برسیم... چه زود فصلها میگذرند و ما خودمان را درگیر افکار پریشانمان کردیم... تمام مدتِ این پاییز دلم میخواست بروم در دل طبیعت و ساعتی خلوت کنم... موهایم را بدست باد بسپارم، یخ بزنم و خودم را کنار آتش گرم کنم ...اما چه بیهوده آرزوهای کوچک ما دست نیافتنی میشنود...


گالری نقاشی

فرهنگسرای نیاوران پاییز 93


بوی پیاز داغ همسایه حالم را بهم میزند... با اینکه هوا سرد است ،پنجره را باز میکنم باد سرد توی صورتم میخورد... و در حالی که باز معین در ذهنم میخواند : عمر گران میگذرد ، خواهی نخواهی... یادم میاید که پاییز رفت و زمستان در راه است..باید خوب به آن توجه کنم...فصلها تکراری نیستند...فصلها را باید فهمید..باید زندگی کرد...خوشحالم که این پاییز را کمی نگاه کردم...وقتی که در پارک ملت راه میرفتم ، رنگهای برگ درختان را با تمام وجودم دیدم... خوشحالم که پاییز بدون اینکه من ببینمش ، نرفت.. من در راه دیدمش و با هم کمی حرف زدیم..به هم لبخند زدیم و حالا او میرود در حالی که من به او گفته ام سال بعد میبینمت رفیق ...

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۲۴
آزیتا م.ز

نظرات  (۱۷)

۲۴ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۰ آقای همکار
آزی ما ماهِ عسل داریم میریم شمال! میخوای تو هم بیا ببرمت وسط جنگل رهات کنم یکم لای برگ ها بچرخی شاید دلت وا شد! اصلا میخوای شما دو نفری برید ماهِ عسل من رو هم نبرید! نظرت چیه؟
پاسخ:
اولا که خیلی پررویی :)))
دوما اون موقع دیگه زمستونه نموخام :))
۲۴ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۸ بنای با ثوات
امسال منم دیدمش..پاییزو می گم..قشنگ بود..
پاسخ:
عه چه خوب :)
برعکس بیشتر مردم که از پاییز دلگیرن و دلخوشی ازش ندارن،من میگم پاییز پادشاه فصل هاست...پادشاهی که اجازه میده فصل قبل و بعدش هنوز حس کنی...

پاسخ:
همه فصلها رو عشقه، همشون :)
۲۴ آذر ۹۳ ، ۲۲:۱۱ آقای همکار
آره الان اون جنگل زیر ِ برف ِ ! حواسم نبود!!!
پاسخ:
دقت کن :)))
ما هم پاییز نداشتیم:(((
پاسخ:
عه؟ کجایین مگه؟ :(
تصویر این پست خیلیییییییی توپ بود! :)
پاسخ:
موتوچکر
۲۴ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۴ خانم هموستات
خوشحالم که پاییز رو زندگی کردی حتی کم
واسه آدمی که سرما و غروب رو دوست نداره پاییز فصل قشنگی نیست .
همیشه قسمت 16 رادیو چهره پردازی رو که گوش میکنم حال حبیب رو دارم مخصوصا اونجا که میگه :مهر آبان وای از آذر.جمشید پاییز امسال رو چه جوری سر کنیم؟! ما دو دقیقه سر شب بسمونه چه خبر اینهمه شب....
اما پاییز امسال برای من خیلی خوب بود.مهر که مسافرت و کلی تجربه ، آبان رو نفهمیدم کی اومد و کی رفت ولی آذر رو حس کردم .برام پر از تلاش پر از دیدن پر از فکر و حرکت نو بود حتی خدا هم نزدیک تر و پررنگ تر شد.
پاییز برای تو
فصل ها برای تو فرشته زمینی
نشسته در سمت روشن و معصوم زندگی ....
پاسخ:
چقد خوشحالم برات ، برای این تغییرات کوچیک اما مهمی که داره تو روحت اتفاق میفته :****

وقتی بهم میگی فرشته زمینی ته قلبم یه قلقلکی احساس میکنم، مرسی که منو اینجور قشنگ خطاب میکنی در حالی که خیلی هم واقعیت نداره :)
پاییز رو من خیلی دوست دارم. مخصوصا مهره ماه رو:)
پاسخ:
:)
من آبان رو دوست دارم
چهههههه قدرررررر خوب که پاییز سال بعد رو میخای ببینی:))
چقدرررر امید قشنگ داشت این نوشته:)

منم این پاییزو هرچند هول هولی گذروندم ولی واقعا حسش کردم^_^
پاسخ:
البته این یکی هم دیدم ها ولی بعدی رو قول دادم بهتر ببینم :))
همون که حس کردی خوبه :**
سلام آزی. من همیشه فکر میکنم آرزوهایی دست نیافتنی هستند که ما کوچک میشماریمشان. خخخ . الانم برا شمال اومدن خیلی دیره. شمال و رنگ بازیهاش فقط اواخر مهر تا همون اوایل پاییز خوبه. این برا کامنت آقاهمکاره بود
پاسخ:
شما نه که همه چیز رو ریز میبینی مال اونه که اینطوری فکر میکنی :)
خودم به آقای همکار اشتباهشون رو گوشزد نمودم
دیدی پاییزم داره تموم میشه خالا من چی کار کنم زمستون زیاد غمش کمه :(

پاسخ:
سعی کن شما مغزتو تعمیر کن :/
از نظر من همه فصلها شادن غم نمیبینم توشون اصلا
نوموخوام من همون پاییزه غم انگیزه خودمو میخوام
همون که رو برگاش قدم میزدم صدا خش خش میداد .همون که غروباش دیوونم میکنه همون که ازش کلی خاطره دارم :( 
پاسخ:
متاسفم باید تا سال دیگه صبر کنی که باز بیاد :)
با پاییز از بس رنگی پنگیه پر از لبخنده مگه نه آزی؟؟
برا همینه ک من اصن انقد رنگی پنگی و شادم
بوسم کن حالا :)))))))))

پاسخ:
بوست کردم :)
۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۷:۰۹ مهندس جون
صبحا که میرفتیم دانشگاه برگای رنگی رنگی پاییز زیر پامون صدای خش خش میداد لبخند میاورد :))) یه نگاه دور و برمون میکردیم عاشق درختای خوشگل پاییز میشدیم :))) یه نفس عمییییییییییییق اکسیژن صبحگاهی بره تا ته تو ریه هامون حال بکنن تک تک سلولای بدنمون :)))
پاسخ:
حسابی با پاییز حال کردی پس :)
۲۶ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۴ مهندس جون
صد در صد...فقط غروباش روزای اول دل گیره چون زودی شب میاد ولی خوب بنی آدم بنی عادته عادی و دلچسب میشه
پاسخ:
اتفاقا روزهای آخرش بنظر من دلگیرتره از بس که روزهاش کوتاهه... تا شب یلدا :)
۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۵:۱۱ حسین ت.نیا
به زمستون سلامی دوباره کن
فصل مورد علاقه من
پاسخ:
مورد علاقم نیست اما همۀ فصلها را میدوستم :)

اواخر مهر ماه از جاده چالوس گذر کردم و یکی از زیباترین پرده‌های نقاشی خالقم رو از نردیک دیدم، چقدرم عکس گرفتیم. تصور اون همه رنگ جورواجور که به زیباترین نحو چیده شده بودن و در کنار هم طنازی میکردن هنوز روحمو به وجد میاره. اون روز به معنای واقعی پاییز رو درک کردم.

+یکی از لذات پاییزی من قدم زدن و پا گذاشتن رو برگهای خشکه. سمفونییه برا خودش :))
پاسخ:
واقعا شاهکاره طبیعت رو میشه دید تو پاییز ، رنگها آدمو دیوونه میکنن :) خوشحالم پاییز رو دیدی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">