حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۸
اسفند ۹۳

درست موقعی که همهء گلهای باغچه باز شدن ، در حالی که آسمون آبیِ آبیِ و خبری از غبار نیست، درست وقتی که نسیمی ملایم می وزه و پرنده ها آوازهاشون رو باهم سر میدن. درست موقعی که جیک جیک گنجشک با چه چه بلبل قاطی میشه ،  تو همون حالی که عشق دوباره پا میگیره ، وسط آرامش یه آغوش گرم که از آنِ خودته ، روی یه تختخواب راحت ، زیر یه سقف که میدونی مال خودت نیست ولی میتونی بی دغدغه زیرش بمونی ، درست وسط جاهای سبزتر و خوراکیهای خوشمزه تر، درست وسطِ هوایی دل انگیزتر و مطبوعتر ، درست بین آدمهای مهربونتر و رنگی تر ، وسط موسیقیهای شادتر و آهنگینتر ، ترانه های عاشقانه تر وسطِ بوسه های بیشتر ، نوشیدنیهای نابتر ، ساعتهای خوشتر ، در حال نوشیدن قهوه های خوش عطرتر ، زیر بارونهای گرمتر و دلچسب تر ،رقصیدن با آهنگهای تندتر، حین زل زدن تو مردمک چشم هایی با نگاه عمیق تر ، راه رفتنهای بی دغدغه تر ، خندیدنهای بلندتر ، حرف زدنهایِ بی قید و بند تر ، رفتارهای طبیعی تر، تجربه کردنهای عجیب تر ، لبخند های بی منظور تر، دل بستنهای اتفاقی تر ... وسطِ وسطِ همهء اتفاقهای خوب و خوبتر تو چقد نزدیکتر! و حس دوست داشتنت چقد بیشتر!! اونقد زیاد،  که قلب منو به حد انفجار میرسونه! تو خدای چیزهای قشنگ و قشنگ تر وقتی با نسیمی لای موهام میپیچی ، عبادتت منو از قفسم پرواز میده. پر میکشم تو هوای حرمِ زیباییهات ... بهشت و جهنم کجاست؟ که هر جا تو نزدیکتری ، بهشت همونجاست !


دریاچۀ Mines

3 اسفند 93 ساعت 6:30 عصر

کوالالامپور

موافقین ۶ مخالفین ۱ ۹۳/۱۲/۱۸
آزیتا م.ز

نظرات  (۱۹)

کوفتت نشه آزی.. دلم خواست!
پاسخ:
چیو دلت خواست؟ همش که مال سفر نبود :/ خخخ ایشالا زودی سفر قسمتت بشه
۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۷ خانم هموستات
چه حس نابی:*
و چه عکس زیبایی
پاسخ:
ممنون و مچکر :*
خب می دونم همش مال سفر نبود توی همون سطر اول حرف از نبودن غبار زده بودی! 
همون چیزایی رو که ازشون حرف زده بودی منم دلم خواست حس کنم.. حس های خوب و خومزه ای بود به نظرم:) 
پاسخ:
بهترین حسهای دنیا :) ایشالا به زودی برای تو هم در راهند :) 
ممنونم عزیز انشاءالله برای همه رفقا:))
راستی یه نکته تجربی! توی عکس اینستا دیدم کیف رو یه ور انداختی. سعی کن کیفت رو اینجوری کول نکنی دمار از روزگار کمر آدم در میاره مخصوصاً اگر سنگین باشه. برای من که کمر درد به همراه میاره حمل کردن اینجوری کیفم:)
در ضمن کفشای راحتت تو حلقم بندش دور مچ پات فشار هم میاره آیا؟ می خوام ببینم اگر فشار وارد نمی کنه بگردم یه جفتش رو بخرم برای خودم گمونم مناسب باشه برای استخون های در رفته پام:)) چش چرون هم خودتی تازشم :))
پاسخ:
من عادت به کیف یه وری انداختن ندارم منتها اونجا برای محافظت از کیف و پول و مدارک و همچنین زیاد دست و پا گیر نشدنش از این کیفهای کوچیک برده بودم که یه وری بندازم ! سبک بود فقط پول و دوربین توش بود. 
کفشهمم بسیار راحته ، یعنی همهء کفشهای من راحته :))) من با این کمرم و پاهای نازنازوم نمیتونم کفش ناراحت بپوشم ، چرم طبیعیه با زیرهء طبی ! تیز بینیت تو حلقم یعنی 
برند r & w میباشد که یه مارک کفش ایرانیه اما بسیار با برندهایی مث کلارک و غیره رقابت میکنه و نسبت به کیفیتش از قیمت بسیار مناسبی هم برخورداره ... لامصب کفشهاش اصن مرگ ندارن این جفت چهارمی که ازش خریدم و البته اون سه جفت دیگه همچنان سالم و در حال کار میباشند تنها معضلش مثل برندهای معروف دیگهء دنیا اینه که خیلی خوشگل نیستن و مدل فانتزی توش یافت نمیشه 
به امید اینکه اینچیزا قسمت ماها هم بشه صلـــوات :))

ولی آزی انقد خوووووب همه حس هات گفتی که من به صورت تصویری میدیدمش خخخخخ :))
پاسخ:
صلواااات :))
عه چه خوب اتفاقا همش حس میکردم اونی که میخواستم نشده :)
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
خخخ :)) حقیقتش کفشای منم چندان خوشگل نیستن چون معمولاً مجبورم کفش هایی رو بگیرم که به اندازه کافی جا برای انگشتای پام داشته باشه و اینجوری هیچ کفش سوسولی نوک ظریفی نمی تونم بگیرم. کفشات جلوش گرد بود کم و بیش برای همین توجهم رو جلب کرد:)))

تیز بینی نکردم قربونت چش چرونی کرد* *** ***** ** ***** ***
**** ** **** *** ******  *** **** ** ***** ** *** ** ***

****
بگردم ببینم اصلاً همچنین برندی توی کاشان یافت می شه یا نه :) تشکر بسیار بابت راهنمایی عزیز خدا خیرت بده. ;)

پاسخ:
منم نمیتونم به هیچ وجه کفش نوک باریک بپوشم... کلا کفش باید خیلی راحت باشه تا به مذاقم خوش بیاد

خیلی زرنگ بازی در آوردی خخخخخخ

حالا اگرم نبود تو تهران بیا بخر ولی احتمال میدم باشه :) تو نت هم نمایندگیهاشو سرچ کن
۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۵۵ هَشت حَرفی
کى منفى داده این وسط؟! :| 
پاسخ:
یکی هست رسالت داره همهء پستهای منو از دم منفی بزنه، همون خخخخخ

:)

دیدی بالاخره شادی هم سهم دل تو شد:)

دیدی بالاخره دنیا روی خوشش رو هم نشون دا:)

آیی که این شادیت مستداممممممم باشه :)

آیییی که هیچ وقت دلت مثه اون قبلنا تاریک و غم زده نشه صلباتتتتتتت بفرستیدد کل بی حفاظ ::))))

پاسخ:
چه خوب و چه بد میگذره جونم :))) یه روز لب ادم خندونه یه روزم چشم ادم گریون ... نه این میمونه و نه اون فدای دل مهربونت :*
خوش به حال الهام بخش این پُست!
چه نوشتی؛ ای مالزی دیده!! احسنت!!!
;)
پاسخ:
الهام بخش پست فقط خود خدا بود و بس :) 

آقای شوژ جات خیلی خالی بود 
۱۹ اسفند ۹۳ ، ۰۲:۲۴ ساماناماسان
شبیه نقاشی افتاده عکسه بسیوررررررررر زیبا 
متن اما باشه واسه اهلش ما که دهنمون هنوز بوی شیر میده :))))))
پاسخ:
یعنی تو تا حالا گل و اسمون و پرنده ندیدی؟ قهوه نخوردی؟ اهنگ گوش ندادی؟ نرقصیدی؟ کجاش به شما نمیخورد؟ بی احساسیتو ندار گردنه کم سنی :)
چقددددددد قشنگ کلماتو پشت سرهم ردیف کردی ینی حض کردم عقش 😘❤
پاسخ:
فدا مدا عزیزم :*
فکر کردم الان میخوای از این همه ((تر)) به این برسی که یه پسری مالزیایی اونجا عاشقت شد،مثل محمد اعظم تو اون سفرت  :)
پاسخ:
وووووی نه تو رو خدا مالزیایی ها خعلی زشت بودن ، خیلی هم شل و وارفته بودن اصن یه وضعی... حالا من یبار پست نوشتم واسه خدا ها باز شما دنبال عشق و عاشقی بودی :)))
وایییی چه عکس قشنگییییی ینی واقعا هنرمندی آزی جون هم قلم خوبی داری هم عکاس خوب هم نقاش خوب و....

پاسخ:
ممنون شما لطف دارید به من وگرنه هنرمند کجا من کجا... فقط از دور دستی بر اتش هنر دارم و هیچکاره ام :)
بسیار زیبا...
پاسخ:
:)
اینی ک منفی میده چه گ...زوئه خخخخخخ
معلومه خیلی هم ک.....نش می سوزه خخخخ

پاسخ:
خخخخخخ سانسور کردنت تو حلقم :))
اینا رو دیدم یادت افتادم :)) 
+   +   +   +  +  
پاسخ:
خیلی قشنگ بودن مرسیییی

ممنون که لینک کرده بودی که بتونم ببینم ؛)
سلام می خواستم لینک کنم وبلاگتو نمی دونم چرا نمیشه؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
چون بلاگفا با بلاگ لجه! اجازه نمیده بلاگ رو لینک کنین از رو بچه ننگی خخخ
سلام ازیتا جان دیروز با وبلاگت اشنا شدم و هرروز مطالب قشنگتو میخونم با این نوشته های زیبا خاطرات سفر منو به مالزی زنده کردی یادش به خیر... مالزی قطعه ای از بهشته دقیقا همون احساسی که من به اونجا داشتم شما هم داری... mines city رو من 2013  دیدم آرامشی که اونجا داشتم هیچوخ تو عمرم تجربه نکرده بودم چون من عاشق سرسبزیم و مالزی رو بخاطر همین آرامش و سرسبزیش دوس دارم  قبلا سه بار رفتم و بازم دلم میخواد برم!!! انگار یه تیکه از وجودمو رو خط استوا جا گذاشتم...امیدوارم سفرهای بیشتری داشته باشی و بیشتر بنویسی خیلی لذت بردم مرسی :)
پاسخ:
چه جالب چه حسها و خاطرات مشترکی داشتیم
واستون ایمیل زدم دوست داشتین جواب بدین
سلام دوست عزیزم ممنون از اینکه واسم ایمیل زدید :) جواب دادم فقط ببخش کمی طولانی شد!
پاسخ:
منم دوباره جواب دادم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">