حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۹
تیر ۹۵
یه مدتی بود فکر میکردم مشکل از حال منه که هر کتابی دست میگیرم بیشتر از چند صفحه اش رو نمیتونم بخونم ، شایدم واقعا مشکل از من باشه! چون سالهای قبلتر موقعی که نوجوون بودم و بعدم دانشجو انگار یه استعدادی داشتم که هر کتابی رو دست میگرفتم ، فارغ از اینکه جذابه یا مورد علاقمه میتونستم تا آخرش بخونمش ، اتفاقا همین استعداد رو تو فیلم دیدن هم دارم یجورایی اگه تصمیم بگیرم یه فیلم رو ببینم وقتی میشینم پاش حتی اگه ازش خوشمم نیاد تا آخرش میبینمش! 
 
 
اما یه مدته که انگار این استعداد رو در مورد کتابها از دست دادم ، چند تا کتاب دست گرفته بودم و نیمه کاره رها کردم ، وقتی جذبم نمیکنن انگار تو دلم رخت میشورن موقع خوندنشون پس به کناری پرت میشن ، تا چند روز پیش که " پاییز فصل آخر سال است " رو دست گرفتم ، البته با اینکه قصهء خاص و پیچیده ای نداشت و نهایت اصلا نمیخواست حتی حرفی هم بزنه و فقط راوی دغدغه های چند تا دوست بود و اتفاقا با اینکه خیلی تلاش شده بود رئال نوشته بشه اما باز یجاهاییش با عقل من جور نمیومد ولی به راحتی تا آخرش خوندم و خیلی برام لذتبخش بود، جالبیش اینجاست که الان دو شبه که تموم شده اما هنوز شخصیتهاش تو ذهن من زنده اند. 
یه مدته که سعی میکنم موبایلم رو کمتر دست بگیرم و از دنیای مجازی کنده بشم و جاش فیلم ببینم ، کتاب بخونم و حتی کمی انگلیسیم رو تقویت کنم ! این دنیای مجازی وامونده بدجوری شده آفتِ زندگیامون! آخ که دلم خونه ... شما جدیدا کتاب جذاب و گیرا چی خوندین؟ 
 
+ آش نمایان در عکس ، آش گندم میباشد.
موافقین ۵ مخالفین ۱ ۹۵/۰۴/۱۹
آزیتا م.ز

نظرات  (۱۱)

۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۰:۴۳ فاطیما کیان
پیشنهاد میکنم یه سری به بخش " به تازگی چه خوانده ام ؟ " وبلاگم بزنی و بعد هم این وبلاگ رو بخونی که تازه راه افتاده ولی خیلی خوبه :
http://bookworm.blog.ir/

باهات موافقم , دنیای مجازی خیلی ادم رو از زندگی و علایق خوب دور میکنه
پاسخ:
اتفاقا دنبال میکنم وبلاگت رو و اون بخش رو خوشحالم کردی بعد مدتها کامنت نهادی :)

اوهوم :(
خیلی هم خوب ....
اش گندم توش جان!!!! این اواخر مردگان باغ سبز بایرامی رو خوندم اولش یه آره نچسب بود ولی بعدش خوب شد... کتاب جالبی بود ولی کمی دردناک ... به خوندنش می ارزه
کوری ژوزه ساراماگو رو هم قبلش خوندم خیلی خوب بود با ترجمه مهدی غبرایی
کار خوبی می کنی سعی می کنی از دنیای مجازی جداشی من که احساسی اعتیاد شدید می کنم
پاسخ:
ممنون برای معرفی کتاب :)

امان از این اعتیاد اینکه میگم دور شم از دنیای مجازی جزیی اما بازم خوبه الان دور برم پر شده از ادمهایی که وقتی فیلمم میبینن یا غذام میخورن سرشون تو گوشیه تصمیم گرفتم اونجوری نباشم ! حداقل ساعاتی گوشیمو بذارم کنار تو طول روز شما هم شروع کنید :))
منم جدیدا تنبل شدم توی کتاب خوندن :(

متاسفانه زیاد معتاد شدیم به دنیای مجازی..مخصوصا که زیادی هم ضرر داره..
پاسخ:
اصلا یکی از دلایل تنبل شدن تو کتاب خوندن همین دنیای مجازیه وقت رو ک پر میکنه چشمم خسته دیگه حس کتاب خوندن میپره
سلام
اولش خیال کردم کشک بادمجونه و کمی دقت کردم احساس کردم آش جوئه!
آش گندم نخوردم خوشمزس؟!
کلا اش جو و رشته و شله قلمکار از نوع جنوبی خوردم فقط
منم نوجوون بودم، حال فیلم و کتاب زیاد داشتم، مخصوصا فیلم، جوری که همه میگفتن یه پا کارشناس سینمایی ههه
فیلمای کلاسیک و هنری بگیر تا فیلمای هندی و زمون شاه اصن با هم جور نیستن ههه منظورم اینه که هر نوع فیلمی رو میدیدم و گاهی با داداشام یه فیلم خوبیو میدیدیمو حتی نقد و تحلیلم میکردیم در حد مسعود فراستی هههه
اما بیشتر علاقم به فیلمای کلاسیک و هنری بود، مثلا بر باد رفته رو 4 ساعت با داداشم باور کن میخکوب نشستیم دیدیم ککمونم نگزید اما یکی میگفت رمانش قشنگتره دیگه نمیدونم
الان چن سالی هس که خیلی بی علاقه شدم و حالشونو ندارم اما این چن ماه اخیر یه کمی باز بهتر شدم اما همچنان توان خوندن ودیدن زیاد ندارم!
واسه دنیای مجازیم نیس چون اصن فعالیت خاصی ندارم، فک کنم خیلی بی روحیه شدم یا خیلی دلسردم واسه این چیزا!
کتاب خاصی توو ذهنم نیس مگه اینکه از قدیمیا چیزی بگم مثلا قدیم میشستم رمانای داستایوسکی میخوندم با اون قدرت ادبی، فلسفی و روانشناسی و اون همه توصیف و توضیح در مورد شخصیتای زیاد و فضاهایی که تووی داستاناش هس و اون حجم داستانو میخوندم اما الان حال ندارم دختر کبریت فروشم بخونم!
هه من اخرین باری که دختر کبریت فروشو خوندم فک کنم 20 سالم بود، در طول عمرم چن بار خوندمش و هر بار یه بغض اومده توو گلوم و اشک توو چشام حلقه رده و تووی بیست سالگی که واسه آخرین بار خوندمش از همیشه بیشتر غمگین شدم و گریه کردم چون بیشتر فهمیدمش و فک کنم همین 4-5 صفحه که اکثرش نقاشیه میتونه پیشنهاد جذابی واسه خوندن تووی این دوره زمونه باشه
اما من هدایت و داستایوسکی رو خیلی دوس دارم در کل
پاسخ:
جالبه من هیچوقت خورهء فیلم نبودم بیشتر همون خورهء کتاب بودم البته خوب که فکر میکنم من هیچوقت خورهء هیچکاری تو زندگیم نبودم همیشه یه حد تعادلی داشتم :))) کارهای کلاسیکم خوبه اما گزینهء اول من نیستن . امیدوارم گرما به دلت برگرده و این حجم از افسردگی ازت بزنه بیرون :|

آش گندم هم بسیار خوشمزه است و جز مفیدترین آشهاست ، بخاطر طبع معتدل گندم برای همه هم مناسبه :) معروف به آش گندم یزدی 
بوف کور آخرین چیزی بود که دست گرفتم ولی نیمه کاره گذاشتمش . چندوقت قبلتر هم کتاب بیشعوری رو شروع کرده بودم ولی اونم مابین کارام نصفه و نیمه موند :/
یه چیزی که هست اینه که من رغبتی به رمان ها و داستان ها ندارم به کل و هرچی هم تلاش میکنم که علاقه پیدا کنم بازم بی فایدس :||
پاسخ:
من بیشعوری رو چند وقت پیش نیمه کاره رها کردم اما بوف کور رو دبیرستان بودم که خوندم با بدیختی خوندم هاااا اخرم هیچی ازش نفهمیدم تقریبا :/

البته برای من رمان و داستان داریم تا رمان و داستان ! رمانهای عشقی مسخره نوشته شده به سبک پاورقی رو اصلا نمیخونمبه شعورم توهین میشه اما بعضی داستانها واقعا خوندن داره :)
۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۰ گمـــــــشده :)
کافه پیانو..
من خیلی دوسش داشتم
پاسخ:
اره خوب بود خیلی وقت پیش خوندمش :)
من که تو اینستا و تو وبلاگم جدیدا با چالش کتابخونی دارم می‌ذارم:) چند تا جدیدم خوندم اونارو هم می‌ذارم پست‌هاشو ایشالا:)
پاسخ:
بعله پستهات رو دیدم عزیزوووم
چقدر جالب، اتفاقا منم این کتاب رو تو نوبت خواندن دارم...
فعلا هم دارم جزء از کل را می خوانم
آقای جودت و پسران اورهان پاموک هم بد نیست، گرچه حجمش زیاده...
پاسخ:
کتاب حجیم با شرایط روحی التن من اصلا سازگار نیس
۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۲ کرگدن آبی
سرزمین گوجه های سبز؛ البته ترجمه ای که من دارم افتضاحه، ویراستاریش فاجعه! :/
پاسخ:
حالا خوبشو از کجا بیابیم؟ ترجمه خوبش مال کیه؟
این دنیای مجازی واقعا مانع اصلی شده.
من به عنوان انتخاب اول کتاب "انسان در جست و جوی معنا " ویکتور فرانکل را بهت پیشنهاد می کنم ، حجمش هم کم هست. به حال و هوای پست بعدیت هم می خوره .( از طرف کسی که پست بعدی را خونده ، بعد تو پست قبل کامنت گذاشته!) کتابش پی دی اف هم داره.

اما داستانی ، یکی از دوستان دیدم کوری ساراماگو را پیشنهاد کرده که اونم کتاب خوبیه و داستان نمادین هست ....اگه داستان با جنبه واقعی تر و البته یه خرده تلخ هم میخوای "بادبادک باز" خالد حسینی را پیشنهاد می کنم.
پاسخ:
بابت معرفی کتاب اول ممنونم اسمش رو زیاد شنیدم مرسی بابت لینک دانلود

بادبادک باز هم خیلی سال پیش خوندم همون موقع که تازه ترجمه شده بود . کتاب تلخ ولی جذابی بود هنوز بعضی توصیفاتش جلو چشممه
همیشه از اینکه آدم کتاب خونی نیستم خجالت میکشم. دلیلشم اینه که واقعااااا هیچ کتابی منو جذب نمیکنه بارها تلاش کردم که بخونم ولی در نهایت نصفه ولشون کردم. یا به زوووور میخوان یه چیزو توی مغزت فرو کنن یا همش دارن زیرپوستی بهت درس عبرت میدن یا سعی میکنن با جمله های قشنگ و فلسفی که اصلا توی زندگی عادی به کارت نمیاد خودشون رو خوب جلوه بدن...

قبل تر ها منم نوجوون که بودم بیشتر میتونستم کتاب بخونم ولی دقیقا از دوره ی دانشگاه به بعد نشد دیگه
پاسخ:
ولی من خیلی کتابهایی خوندم که این ویژگی رو نداشتن هاااا ، مثلا همین کتابه اصلا نمیخواست درست یا غلط بودن رو بگه حالت یه روایت از روزمرهء آدمها بود که میتونست شبیه خیلی از ماها باشه ، ولی خلاصه با این فکرهای تو از تو کتاب خون در نمیاد :)))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">