۱۲
مهر ۹۵
١٠٠٠ روز از روزی که وبلاگم تو بلاگفا ف. یلتر شد و اومدم به بلاگ گذشت ، یادمه اون روزها چقد اومدنم به بلاگ مخالف داشت ، همه غر میزدن نمیتونیم از لیست دوستان بلاگفا بخونیمت ، اینجا شکلک نداره ، اینجا بی روحه و هزار دلیله دیگه واسه غر زدن ، اما من اینجا موندم ، تا جایی که خیلیها بلاگی شدن ... :)
درسته که این روزها خیلی کمتر از سابق مینویسم اما وبلاگم همیشه واسه من یجای محبوب بوده ، شاید این روزها خیلی کم کامنت میگیرم اما از اینکه خونده میشم لذت میبرم ، تک تک شماهایی که هنوز منو میخونید واسم مهمید و وقتهایی که یه مدت سر و کله ام پیدا نیست ، نسبت به شما عذاب وجدان میگیرم... شاید نوشتنهام کم شده اما از همون بچگی نوشتن واسه من یه امر حیاتی بوده ، نمیتونم ننویسم. یه چیز جالب ، شایدم خنده دار در مورد من اینه که من هیچوقت تو زندگیم دفتر خاطرات نداشتم حتی اون موقع که مُد بود!واسه یه بارم تو دفترچه یا سررسید ننوشتم... دبستانی هم که بودم واسه دوستام داستان مینوشتم ، هر چند وقت یبار میدادم بخونن، بعضی از داستانهاشم دنباله دار بود، هنوز اسم شخصیتهای داستانهام یادمه :)) انگار از همون موقع واسم مهم بوده که چیزهایی که مینویسم رو کسی بخونه :)) مرسی که هنوز هستید با این همه قطع و وصلیه من خخخخ !!
تشکر ویژه از Ali.A واسه یادآوری روز هزارم وبلاگ :)
۹۵/۰۷/۱۲
وبلاگت فیلتر شده بود و من آدرس جدیدتو نداشتم و نمیدونستم کجایی تااااا از طریق یه وبلاگ دیگه پیدات کردم و اولین کامنتی که واست گذاشتم اولین کامنتی بود که داشتم توی بیان میذاشتم و تا قبل از اون هیچ وقت حتی اسم بیانم نشنیده بودم و خوب طبق معمول من، عین این ذوق زدهها کامنت گذاشتم که اینجا چه خفنه :))) و هر خط کامنتمو با اون امکانات ویرایش یه شکلی کردم:دی
یادمه تو جوابم نوشته بودی خطاب به بقیه: ازین یاد بگیرید که اصلا غر نمیزنه اینجا چیه و استیکر نداره و فلان و بیساره :دی
پس هزاررر روز گذشته از اون روزها، هعییی چه روزهایی که توی این هزار روز داشتیم و واقعا یکی از بهترین قسمتهای خاطرات وبلاگ نویسیم تا همیشه خواهند بود :*
پس مبارک باشه هزار روز شدن بی حفاظ :)