حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۵
فروردين ۹۸

زندگی بدون نوشتن برای من سخته از بچگی هم ترجیحم بوده هر چند الان همه معتقدن که قصه‌گوی خوبی‌ام و خاطرات رو عین نقل و نبات به خورد شنونده میدم ولی بازم وقتی نمی‌نویسم دلم پر میکشه برا نوشتن ، انگار کلی حرف و داستان و خاطره و تجربه تو دلم تلنبار میشه که نه میتونم بگم نه میتونم نگم.. نه که فقط دلم درد‌دل کردن بخواد، چون همه میدونن من اهل درددل کردن نیستم..دلم برای گفتن تنگ میشه ، بیشتر از چیزهای خوب کمتر از چیزهای بد‌‌‌... 
تو این دو سال از تاریخ آخرین پست وبلاگم تا الان بیشتر از ده بار صفحه رو باز کردم و تایپ کردم بعد پشیمون شدم و بستمش... گاهی به خودم گفتم از فردا و گاهی هم خواستم جای دیگه بنویسم اما نشد..
این دوسال برای من سالهای عجیبی بودن، یکیشون بهترین سال زندگیم بود یکیشون بدترین و سختترین .. اما چه شادی چه غمش تو دلم تلنبار شد چون اینجا دیگه خونه امن سابق نبود ، پر شده بود از کلاغ خبرچینُ فضولهای همیشه در صحنه.. 
چند وقته پیش به یه دوست عزیزم که از تو همین وبلاگ پیداش کردم و برام مونده و جانان شده ، گفتم چکار کنم میخوام بنویسم اما چه کنم با چشمهای نامحرم و حس غریبی که اینجا دارم.. گفت فقط بنویس ، دیگه چه اهمیتی داره کی چکار میکنه ، بذار اونا هر چی میخوان کله‌پاچه‌اتو بار بذارن ...

 

12 فروردین 1398

سُرخاب، کرج


نمیدونم کی هنوز اینجا رو میخونه، کی هنوز مینویسه کی هنوز سرشو از اینستاگرام میکشه بیرون و درِ وبلاگ رو باز میکنه و حوصله خوندن ۴ تا خط رو داره ... من جز از چند تایی از دوستهای صمیمیم از بقیه خبر ندارم. 
دوست دارم اگه هستین و هنوز اینجا راهتون میفته، روشن بشید ، یه اعلام حضور کنین ، میخوام بعد از دو سال ، بنویسم و یادم بیاد چه آزیتایی بودم و از اونم بهتر بشم :) دلم برای خودمُ خیلی‌هاتون تنگ شده ... سال نو هم مبارک... هیچکی نیاد بگه دیره ها تا آخر فروردین تبریک جایز است :دی

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۲۵
آزیتا م.ز

نظرات  (۲۵)

واااااااااااااییییییییی آزیتا🤩🤩🤩🤩🤩
آخ قلبممممممم 🤗🤗🤗😍😍😍 اشک شوووووق😭😭😭
یعنی ببین من همین یک ساعت قبل داشتم توی خیالم بهت فکر میکردم و میگفتم چی شد که دیگه آزیتا نمینویسه و یعنی کجاس و چه میکنه و روزگارش چطور میگذره؟ بعد اومدم بعد قرنی بلاگ رو باز کنم و چییییییی !!!! ستاره آزیتا طلایی تر از هر ستاره ای بود😍😍😍
آزیتا انقد انقد انقد دلم برای تو، گرمی شخصیتت، نوشته هات، نوبت شماهات، رادیو بی حفاظت تنگ شده که حساب نداره....
خوش اومدیییییی بهترینننننننننننننننِ بلاگ🎊🎊🎊🎊🎊🎉🎉🎉🎉🎉
پاسخ:
وای لادن چه استقبال گرمی ازم کردی اصلا غافلگیر شدم :)))) 
یه مدت فکر میکردم از دستم دلخور شدی چون تو تلگراممو داشتی و بعد که دیدم کانکشن قطع شد حس کردم چیزی دلخورت کرده اما حالا با این استقبال پر شورت واقعا ذوق‌زده شدم :**** 
زندگیم تغییرات زیادی کرده ولی اصلا دلیل نمیشه که از شور و حالم کم کنه مخصوصا با این انرژی که تو برام فرستادی حسابی خیال جمع شدم که مینویسم :دی و شایدم بازم پادکس صوتی بذارم و نه مث قدیما ولی با انرژی :)
سلام آزی جان. احتمالا من خواننده ی خاموش اینجا بودم. خوشحال میشم بازم بنویسی...
پاسخ:
اتفاقا اصلا هم خاموش نبودی الان دیدم کلی کامنت بانمک گذاشته بودی 
خوشحالم که هنوز هستی :)
۲۶ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۱۲ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
فکر کنم دارم اولین پست زنده رو بعد از دنبال کردنتون می‌خونم:-)
پاسخ:
عه واقعا؟ چه جالب :))) پوزش میطلبم
خوش برگشتی نازنین. وبلاگت انشاءالله همیشه به روز باشه از این به بعد. D:
پاسخ:
ممنونم ... خودمم امیدوارم :پی
من حقیقتش زیاد وبلاگتون رو نخوندم ولی اون پستی که در مورد سفرتون به یکی از کشورهای آسیایی فکر کنم تایلند بود هنوز تو ذهنمه - مخصوصا اون تصویری که از جنگلی بود که برای عکس گرفتن از مسیرش باید پول بیشتر میدادین. فکر کنم با تور رفته بودین. کافی شاپ بود و ...
پست شما بود دیگه؟
خوش برگشتین
پاسخ:
راستش پست مال دو سال پیشه که خودمم الان فراموشش کردم و البته سفرنامه هم کلا نصفه مونده ... فکر کنم شما بهتر یادتون باشه خخخخ
سلام آزی! چه خوش آمدی دختر!
دلتنگمان کردی زیاد/.
:)
پاسخ:
سلام مرسی... منم خوشحالم که هنوز هستی :)
۲۶ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۳۷ آرزوهای نجیب (:
خب من فکر کنم سال پیش، دنبال یه چیزی توی گوگل می‌گشتم که آقا/خانم گوگل منو راهنمایی کرد اینجا. بعد منم شما رو دنبال کردم؛ ولی خب شما توی همون بحران‌ها بودید و چیزی نمی‌نوشتید تا اینکه بالاخره نوشتید.

خلاصه اینکه:
سلام (:
پاسخ:
سلام :))
چه باحال چه حس جالبی داره که یه نفر یه سال یه وبلاگ متروک رو فالو کنه.. حس خیلی خوشحالیه در پوست نگنجیدن
منم که همه جا هستم :دی
اینجا هم که قبلا پاتوقمون بود, چه روزها و خاطره های شیرینی که اینجا نداشتیم ^__^ [آیکون ییهو حجم عظیمی از خاطره ها هجوم می آورند]
پاسخ:
چه شبهایی :)) 
تو گپ و گفت چقد فک میزدیم .. اون زمان که اینستا و لایو و فلان مد نبود ما خودمون لایو داشتیم:**
سلام. از این ورا :)
پاسخ:
سلام 
:)
منم میخوندمت.خیلی خوشحتال شدم دیدم دوباره نوشتی!ای ول:))))
پاسخ:
ممنون لطف داری
مرسی که کامنت گذاشتی
سلام تازه اومدم اما شروع کردم به‌خوندنت و از قلمت خوشم اومپ
پاسخ:
خوش اومدی :))
سلام
خیلیییییی خوشحال شدم بازم نوشتی خیییییییللللیییی
نمی‌دونم منو یادته یانه
ولی کاااااشششش یادت بیاد
کاش ...
پاسخ:
یچیزای گنگی یادمه .. یادم نیست از کجا پیدات شد ولی شرایط و اخلاقت یادمه.. چقدم که رو مخم رفتی
منم میخونمت دوباره :)
خوش برگشتی به خونت
پاسخ:
حیف که تو خونه‌ات رو جمع کردی.. 
خوش اومدی خوشحالم اومدی
سلام مجدد
لطفا آیدی تلگرام و اینستاگرامتو بذار تا باهات تماس بگیرم
ممنون
پاسخ:
هنوزم پررویی 
الان من ایدیمو تو جای عمومی بذارم که تو با من تماس بگیری؟؟!!!!
یه دفعه از خودت مایه نذاری 
خداروشکر اصلا دلمم نمیخواد باهام تماس بگیری
:)))))))))))))))))))))))))))))))))
پاسخ:
:)))
سلام ...وای باورم نمیشه که
خوبی آزیتا جااااااااان من وبلاگ کن بودم چندسال پیش چجوووور و پایه ثابت پستات بخدا هرماه چک میکردم خبری ازت میشه یا نه ...وجودت و حال و هوات سبزو لیمویی دختر خاااص و رها و سیال
اینستا و تلگرام......بخدا صفایی ک وبلاگ و دوستای وبلاگی داشتن یک صدمشو اینا ندارن
میبووووسمت گرم و تپلی و جون دار
پاسخ:
سلام
متوجه نشدم چی گفتی" وبلاگ کن" بودی؟ 
خوشحالم که خواننده‌هایی وفادار دارم همی:))
سلام آزی جون. بالاخره اومدی:) من هر چند ماه بلکه سال، ذهنم یه جرقه ای میزد و بلافاصله میومدم وبلاگت، چون تاخیر جایز نبود. خوشحالم اینقدر تاثیر مثبت داشتی که یادم موندتت. امیدوارم خوش بدرخشی. قبلا تو اینستا هم دیده بودمت، دوست نداشتم معلوم الهویه! بشم. اما الان خوشحال میشم تو اینستا ببینمت. البته درصورت تمایل.
پاسخ:
ممنون.. این از لطف توعه که تو یادتت موندم :)
اینستاتو بذار فالو کنمت
آزییییی میدونی چقد خوشحال شدم وبلاگتو جزو آپدیت شده ها دیدم؟!! نمیدونی که
🤗
پاسخ:
منم خوشحال شدم تو رو تو کامنتا دیدم :)))
سال نو مبارک
از خدا بهترین سلامتیها و ارامشها و خوشبختیها رو واست میخوام و امیدوارم همیشه حالت خوب باشه و دنیا اگه دیروز بر علیه تو بوده امروز به کامت بشه آخه حضرت علی میگه دنیا دو روز است روزی بر علیه تو و روزی به کام تو و در روزی که بر علیه توست غصه نخور و در روزی که به کام توست شادی مکن و کلا منظورش اینه که همه چیز پایدار نیس و با غم یا شادی امروز غافل از فردا نشو
پاسخ:
امیدوارم همینجور باشه.. ممنون
سلام
خوشحالم برگشتی بهترین خبر بود برام
پاسخ:
سلام مرسی :)
به ! به! انگار دیر رسیدم کله پاچه ها نوش جان شده ! نمی دونم شاید هنوز بار نذاشتن :))
پاسخ:
نه کلسترول داره نمیخورم کلا :)))
سلام
میدونی واقعا منم دلم برای نوشتن تنگ شده. حستو می فهمم. اون حس زیبایی که نوشتن به آدم منتقل میکنه هیچ چیز دیگه ای نمیتونه به ادم بده.
بعد از مدتها پنل وبلاگمو باز کردم و به روز شده ها رو دیدم. کلی ذوق کردم که نوشتی و با ذوق اومدم اینجا رو بخونم.

بذار هر کی هر چی می خواد بگه.
به قول دوستی میگفت حالا مردم هی حرف بزنن، پیرهنم سوراخ می شه؟!!!!!!
پاسخ:
سلام
چه جالب فکر نمیکردم هنوز این ورا باشی... 
خب چرا نمینویسی؟ تو چه مشکلی داره مث من؟ :دی
میگم این جمله رو پردیس کومار نگفته بود ؟ نقل قول از یکی دیگه :)))
اره دقییییییییییقا همون گفته :D
البته منم نقل به مضمون کردم
همینه که میشه یک کلاغ چهل کلاغ دیگه
پاسخ:
خخخخ آره دیگه :)) 
نگفتی چرا نمینویسی
نمیدونم!
دوست دارم اما اینکه دیگه روزانه هامو بخوام بنویسم و زندگیمو بگم دیگه زیاد خوشم نمیاد.
شاید چون دیگه نمینویسم همچین حسی دارم!
دلیل خاصی به ذهنم نمی رسه
پاسخ:
دلیلش تنبلیه گویا :)))
درود،بودم نبودی، نیستم هستی؟ یادم، تو را فراموش؟(منظور مخاطب اینه که هنوز گاهی یادی آهی نگاهی می‌اندازیم به بلاگت آیا شما مخاطبینت را یاد میاری دیگه😁؟)
پاسخ:
یاد میکنم گاهی نمناکی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">