حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قایم» ثبت شده است

۲۷
مرداد ۹۲

در من کودکی بسیار شاکی، وُول وُول میخورد، کودکی 6 ساله! خوب حق هم دارد شاکی باشد، او دلش پارک میخواهد! گاهی دلش گِل بازی!شایدم آب بازی! خیلی به جونم نق میزند! خوب حق هم دارد! اما من چه کنم برایش؟ خوب دست منم بسته است دیگر!

دلش برای رضا تنگ شده! همبازیش را میگویم رضا اخوی! خودش میگفت: رضا خطر :) اما هیچکس رضا خطر صدایش نمیکرد جز خودش! خوب چون اصلا خطرناک نبود! کوچک اندام و سیاه سوخته و لاغر مردنی! با یه خنده شیرین و خوشمزه! به بابایش رفته بود که با خانمها خیلی مهربان باشد!

شاید رضای 9 ساله هم دلش برای آزی 6 ساله تنگ شده باشد که این همه به خوابش می آید! دلش برای آن قایم باشکهایی که بازی میکردند و رضا رئیس بازی در میاورد و از سر عمد با آزی جایی قایم میشد که برای 1 نفر هم جانبود چه رسد به 2 نفر! به زور اونجا قایم میشدند و رضا آزی را سفت میچسبید، آنهم جایی که سخت بشود پیدایشان کرد! طولانیه طولانی او را سفت میچسبید همین! شاید فکر میکرد آزی 6 سالش هست و نمیفهمد که این چه جور قایم شدنی است!!!! اما آزی میفهمید ولی مگر بد است کسی که دوستش داری تورا به هر بهانه ای سفت بغلت کند؟! بدون هیچ اذیتِ دیگری!!! خوب آزی حق دارد دلش برای رضایش تنگ شود!فقط خدا میداند الان رضا خطرِ بی خطرش کجاست ، اون بچه درس نخونه کله شقه مهربان!

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۳
آزیتا م.ز