حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۹
بهمن ۹۲

مواظب باش! مواظب باش مرا هم نزنی بگذار کج خُلقیهایم همان پایین بماند! مثل آبغوره هایی که مادر بزرگ میگذاشت پُشتِ پنجره تا آفتاب بخورند و خوشرنگ شوند، من هم یک مَن، لِردهای دوست نداشتنی دارم که ته نشین شدند! مواظب باش مرا هم نزنی، بگذار شفاف بمانم! با احتیاط تکانم بده! مثلِ این دوغهایِ گازداری که اگر قبل از باز کردنِ درشان، خـــــوب بهم بزنیشان، وقتی درشان را باز کنی، فوران میکنند و کفشان همه جا را گند میزند! حواست باشد، اگر میخواهی دوغت حروم نشود و همه جا به گند کشیده نشود! با احتیاط تکانم بده! برایِ شکستنم یک تلنگُر لازم و کافی است! گاهی احساس میکنم شاید یک فوت هم، کافی باشد! اَه! آدم اینقدر زود رنج! میگویند اگر پوستت زیاد با موادِ شوینده و ضد عفونی کننده در تماس باشد، نازک میشود، ترک میخورد، با برخورد کوچکترین چیزی زخم میشود و خونریزی میکند! اما هر بار در زندگی سختی به سراغت میاید و روحت را به تازیانه میگیرد و به بادِ فنا میدهد، میگویند فولادِ آب دیده میشوی! از نظر من فقط زِر میزنند! چون روحِ من الان نازکتر از پوستِ پیاز شده است! با دیدن یک اخم خراش بر میدارد! اَه اَه ! چه رقّت انگیز!




حالا بیا با من خوب تا کن! نه مرا هم بزن، نه تکانم بده! بگذار آرام یگ گوشه بنشینم و منتظر بمانم که این زندگی باز چه چیزی در چنته دارد تا مرا صیقل دهد!



موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۱۹
آزیتا م.ز

نظرات  (۳۶)

ای بابا بازم اول؟

پاسخ:
اوهوم!!!! کلا اینجا خوابیدی تو.... :)))))))
مشکل اینجاست که نشستی زندگی بیاد و صیقلت بده. همینطوری پیش بره پوست پیاز که هیچ، سایه ای بیش از تو باقی نخواهد ماند.
 والبته ناگفته نمونه که توصیف خیلی خوبی کردی از لِرد های ته ظرف آبغوره.
پاسخ:
نخیر نشستم....یه زمانهایی هست جز نشستن کاری از دستت بر نمیاد! هوم!!! سایه ای که در افق محو شد!


۱۹ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۰۹ سپـــــــــــــــــــــــــــنتای عزیزت
آزی این ننه من غریبم بازیا چیه؟ آزی میری کافی شاپ عکسای خوب از جیگرای مردم میندازی و میاری و دل ما رو آب میکنی و بعد حرف از آبغوره میزنی آزی؟ آزی نمیشه از آب شنگولی حرف بزنی؟ آب شنگولی بهتر از آب غوره ست. ولی دوغ چی؟ آزی؟ دوغ میبره. هم تو رو میبره. هم غصه هاتو میبره هم اخماتو میبره. به نظر من آدمی مثل تو رو باس انقدر تکون اد تا جونت(لرد هات) دراد و خالص خالص بشی. بیا تکونت بدم. آزی یه تکون. آزی دو تکون
پاسخ:
جیگرای مردم کجان؟؟!!! خودمم خو تو عکس!!!!اونم که لیوانه!!!!من جیگری نمیبینم!

آب شنگولی هم خوبه...شاید بعدا حرف زدم :D

دوغ نمیبره...دوغ میخوابونه....باید دو گالون دوغ بخورم تا راحــــــــــــت بخوابم!!!!

نه نباید تکون داد....تکون بدی فوران میکنم همه چیزو به گند میکشم!!!! نوچ!
۱۹ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۰ سرهنگ تمام
چشم ثورطی :)
پاسخ:
آورین! این چه صورتی نوشتنه!؟
عقشم?عاشق تشبیهاتتم خعلی زیبا مینویسی نوشته هات تااعماق قلبم نفوذ میکنه اونجا ته نشین میشه :-) دوزتدارم:-*
پاسخ:
فدای تو.... آخجون میره اعماق قلبت ....اعماق قلبتو دوز دارم....خیلی مهربونه :-x منم دوزت دارم :-*
موافقم 
اگه کسی رو دیدی لوس بود،زود رنج بود،شاید زندگی بهش سخت گرفته و شکنندش کرده..
خیلی پست قشنگ و دلی بود
پاسخ:
اوهوم!

:)
دوباره ای جونم موی صورتیD: به تو میگن یه دخدر واقعی که رنگ صورتی به موهاشم سرایت کرده:-*:-*
پاسخ:
موهام اون موقع سُرخابی بوده اصن از صورتی گذشته بوده :P  خخخخخ سرایت کرده ^_^
نوچ. باس پاشی. سعی کنی حرکت کنی. سنگ هم باشی تو مسیر رودخونه ی زندگی یه جا ثابت بشی. فرسوده میشی. آزی که پوست پیازی بیش نیست
پاسخ:
وقتی تو برزخ باشی، یه پات رو زمین باشه، یه پات تو آسمون! نمیشه پاشی!!!!گیرم نده!!!!! دع!
تو مِرَبونتری:-*
پاسخ:
خودتی:-*
من خودم رو هم نمیتونم تکون بدم اما دیگران تکونم میدن مثل الان که دو نفر در عرض چند دقیقه حسابی تکونم دارن
پاسخ:
آخی...چرا؟

چه دل پری :(
نامردا چند نفری رفتید کافی حیح منم موخوام  رنگ موهات تو حلقم بوخودا...........نوشتتم قشنگ بود
پاسخ:
تولد بود...10 نفر بودیم :) حســــــــــــــــود :))))))

ممنون که به نوشتمم توجه کردی....خخخخخخخ
صیقل میقلو ول کن عکسو خودت گرفتی
پاسخ:
نه اونی که تو عکسه خودمم...عکاس داداشمه....خودمم دوربین دستمه نیگا :D
چرا نمیفهمی آخه؟ اون یه پا دیگه هم بده بالا. عه نه . چیزه . بده تو آسمون. سیال باش. کعلق . بیتکلیف نه ها. آخه تو چه میفهمی من چی میگم؟ بمون همونجا پوست پیازی شو آخرشم بمیر. 
پاسخ:
خودتم نمیفهمی :|
اِوا راست میگیا چه عکس حرفیی شده باریکلا داداش چه باحال افتادیd:
پاسخ:
داداشم یه پا عکاسه خو :P

البته فکر کنم من اتفاقی اون پشت افتادم تو این عکس :)
اولی جلو در پارکینگ رو بسته مجبور شدم ماشین رو بزارم پارکینگ عمومی :| این مهم نیست.
دومی بهم پیام داده با وجود همه خوبی هایی که براش کردم(مثلا میخواد گولم بزنه انگار)میخواد آدم های اطرافش رو عوض کنه اون هم کی کسی که فکر میکردم جز بهترین هاست. :|
پاسخ:
=/

متاسفم! اما همین خوبه که لااقل چهرهٔ اصلیشو دیدید! :|
اوه! خیلی فلسفی بود.. در حد خعلی :D
پاسخ:
اوه!!! نه باوووو....نبود هـــــــــــــــــــا:D
اصن میگن طرف کف کرده
یعنی تکونش دادن که کف کرده؟
پاسخ:
یحتملا!!!!!
منم دوس می دارم یی روزی موهام جیغ رنگ کنم ببینم چطو میشم :)))
بعد هم چه پر محتوا بود مزغمان از سرریز کرد از این همه محتوا :))))

پاسخ:
من که خیلی دوس داشتم مخصوصا وقتی یکم جیغیش کمرنگ شد...خیلی خوشگل شد :)

عه وا سر رفت؟؟!!؟! هعی وای من :D
یقین دارم دل مرده اینجا نشسته هی رفرش میزنه! وگرنه اون قضیه ی بلاگفا هم نیست که به مردم خبر بده من آپ شدم!!!
خب حالا چرا دلت مرده اس حاجی؟؟؟ زنده اش کن ...نفس مصنوعی ای چیزی
پاسخ:
سخنی با دلمرده خان :)
به روحی که سختی کشیده،هیچوقت نگو رقت انگیز
رقت و ترحم واسه اوناییه که معنی دردو نمیدونن...قبلا هم گفتم...روح دفترچه خاطرات لحظه های زندگی ما آدماس...از اون دفترچه ها که شاید تا آخر عمر هیشکی بازش نکنه و حتی یه ورقش هم خوونده نشه!!

در ضمن دیشب کامنت دادم.کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باز تو نصفه شبی گشنت شدی کامنت منو خوردی؟
پاسخ:
به روحم نگفتم رقت انگیز به زودرنجیم گفتم!:)

والا کامنتی نداشتم :/
من از سکوت خودم میترسم وقتایی که عصبانیتم رو نشون میدم واقعا منظورم جدایی نیست اما وقتی سکوت می کنم و جواب نمیدم برام همه چی تموم شدست الان هم در مورد این دوستم این طوری شدم نتونستم جواب بدم در اصل می تونستم و ندادم.
اوج اعتراضم و ناراحتیم وقتییه که سکوت میکنم
پاسخ:
وقتی سکوت باشه! ینی دیگه همه چی تموم شده! منم اینجوری ام! ینی دیگه چیزی اهمیت نداره! :|
این عکس رو کی از جنابعالی بگرفته؟
+ تو هم که اون دوربینت 24 ساعته دستته. از کی داشتی عکس میگرفتی؟
+اینجا خیلی آشناستا!!!!!!!!!!!!!!!!!!! کجاست؟؟؟؟؟
+ ای تو روحت. میدونی چند وقته کسی من رو نبرده کافی شاپ ;-) کی بریم؟
پاسخ:
داداشمان بگرفته :)

آره دیگه دوربین همراهم نباشه انگار یه چیزی گم کردم اصن :))) داشتم از یه دوستی عکس میگرفتم!

کافه زکسس! یکی از بهترین کافه هایی که رفتم!

آخی...اومدم تهران بیا باهم بریم :)

۲۰ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۸ ronaaaaaaaaaakkkkkkkkkkkkkkk
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

ازی خیلی نازی

اخ ازی خیلی نازی

دست وپاهات چه کشیده است!به به...خوش لباسم هستی

کلا صورتت ملاحت داره دوستت دارم.شبیه عکس کوشولویی هات بودی

در مورد خصوصیتم سریععععععععععععععع بیا بگو چی بوده قضیه *** ** *** *** ******  ** **** *** *** ** **** ***** ***** ********

پاسخ:
مرسی....نه باووووو اینقدرهام نع :پی

:دی

صورتم ملیحه ینی؟ البته من زنِ هزارچهره ام تو هر عکسم یه شکلی ام بوخودا :))))

الان میام میتعریفم واست :)
هورااااااااااااااااا داداشی اومد.واسه تولدش بردیش کافی شاپ؟این عکسو پس یه داداشی مهربون از خواهر دوست داشتنی اش گرفته
پاسخ:
نه بابا...من باید برم تهران! داداشی که نمیاد! بعدم این عکس قدیمیِ! مالِ اسفندِ 90! :|

ولی عکسو داداشم گرفته :)

سلام بانو

اون دوست نداشتنی ها ته نشین میشن درست ، ولی بعد یه مدت رسوب میشن سفت میشن و میشن بخشی از وجود شیشه .حجم شیشه رو کم میکنن ظرفیتش رو تحت تاثیر قرار میدن ،تمیز کردنش هم سخت تر میشه

صاف کردن شیشه شاید شاید شاید روش موثر تری باشه اونجوری ته نشین شده ها رو میشه با یه چاشنی ساده مثه نمک خوشمزه کرد و خورد و حالشو برد

پاسخ:
سلام

گوریل جان این روزها کسی یافت نمیشه که حال و حوصله صاف کردنِ شیشه رو داشته باشه! همه مایع شفاف رو که مصرف میکن به تهش که رسیدن! شیشه رو با جاش میندازن دور! والسلام!

:|
فکر نمیکردم منم یه روزی با شیشه ی دوغ قابل مقایسه باشم...چه طفلکی شدیم پس :(
پاسخ:
بیا تو بغلِ هم طفلکی گریه کنیم عرررررررررررررررررررررررر :پی
ای فدات ننه
پاسخ:
این کامنت کَمه (آیکونِ قافیه)
موهاتو چیرا ای رنگی کردی تو ؟! ببینشا !یچیزی تو مایه های  آزی جلف میشود ! :دی
موبارکه تولد ! عاغا روا نیس با جوونای مردم ای کارارو بوکونی ! اصن دلم میخواد بزنم به دل ِ مانیتور همه ی این لیوان خوشگله رو یه نفس برم بالا ! :))))))))
پاسخ:
موهام فقط یه هفتۀ اول این رنگی بود! بعدش یه صورتی ملیحی شد که نگووووو....بعدم از شما بعیده! هر چیزی که چشم ما به دیدنش عادت نداره که جلف نیست جانم! عکس مال دو سال پیشه :)) اصن مُژه کاشتن جلفه خخخخخخخخخخخخخخخخ هارهار :))))))))

خودمم دلم میخاد تازه! بیا باهم بزنیم به دل مانیتور :))))
قرار نیست اون شیشه دست هرکسی باشه .
پاسخ:
فعلا که بی صاحابه جانم :/
۲۰ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۱ masi_ bi asabo saltane
این متنت خیلی قشنگ بود...از همون مدلهای خودت ک خیلی قشنگ می نویسی...و من اندازه خودت باز دوباره این متنو دوس دارم...روحتو تو نوشته های اینجوری شفاف تره...
رنگ موهاتون عقشه عقشه...

پاسخ:
:* تو قشنگ تری :*

روحم شفافیتش کاذبه :)) تکون بدی کدر میشه! :))

خودمم دلم برای موهایِ این رنگیم تنگ شده :)
ممنون از دعوتنامه.یه برنامه دارم برای وبلاگم...ببینم حالا
پاسخ:
ایشالا! :)
این لیوان خوشمزه چه ربطی به آبغوره و دوغ داشتندی؟! موهات صورمتیه؟!
پاسخ:
این لیوان خیلی ربط داشت! تفاوته رنگهاش...کفی که سرریز شده و قطره ای که در حال سُر خوردنِ...خیلی ربط داشت :))

موهام صورتی بود...الان دیگه نه! :)
دقیقا موافقم.سختی تا یه حدی آدمو قوی میکنه اما بیشتر از حدش روحتو میخوره عینهو بید بی سر و صدا و پر نتیجه
پاسخ:
اوهوم :|
آقا نمیشه نظر روناکو در گوشم بگی؟؟؟
خب لوس تعریف کرده دیگه...
:)
اون کامنتم تایید نخواهد آیا؟
پاسخ:
کدوم کامنت؟! هر چی بوده تایید کردم که!

من ک نمیبینم :|

آمار بود . . .

حالا عب نداره

شایدم نذاشتم اصن :پی الکی..

 

پاسخ:
ها! ولش دیگه!
چه ملوس! :))
پاسخ:
:پی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">