حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۷
بهمن ۹۳
تو هر روز بزرگ و بزرگ تر شدی و بزرگترین قسم زندگی ام، قسم به نام تو است! 
صورتت را که مینگرم ، مرد خشنی را میبینم! طنین صدایت ، کوبنده شده! اما چه کسی بهتر از  من میداند ، پشت این پوستهء مردانه ای که هر سال مردانه تر میشود ، هنوز همان پسرک دوست داشتنی ای است ، که یکبار وقتی کودکانه گریه میکرد و به او گفتم بس کن ، گریه نکن، با بغض گفت ، چکار کنم آخه پسرها حساسند!!!! و من به تو خندیدم و به تمسخر گفتم پسرها حســـــاسند ، الهی بمیرم ، پسرها حساسن؟ پس دخترا چی اند؟ و هی خندیدم! و تو خندیدی و از اون به بعد هر بار گریه کردی ، بلند بلند گفتم پسرها حساسند و تو دوباره گریه ات به خنده تبدیل شد!  همین امشب هم زنگ که زدم صدایت گریه آلود بود و تو گریه کرده بودی! بخاطر همهء دور بودنهایمان! همهء کم بودنهایمان!١٧ سال از آن سال گذشته تو ٢٣ ساله شدی و اما چه کسی بهتر از من میداند که قلب تو قد یک گنجشک است و پسری که پشت این ظاهر خشن ، هر سال بیشتر از پارسال مخفی میکنی، چقــــــــد حساس است! هیچکس بهتر و بیشتر از من نمیداند ، منی که سالهاست ، بزرگترین و راست ترین قسمم ، قسم بنام توست !


تولدت مبارک بهترین داداش دنیا 

١٧ بهمن ، ساعت ٨ شب (کلیک)

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۳/۱۱/۱۷
آزیتا م.ز

نظرات  (۳۷)

اون روزای اولی که اون وبت میخوندمت یه پستی هم گذاشته بودی که انگار بچه ی داداشت داشت شیطونی میکرد, یه عکس از لب خودت و داداشت هم گذاشته بودی :-P آدمای کمی رو میشناسم که رابطه ی خواهر برادری خوبی داشته باشن, یکیشون ولی تویی
تولدش خیلییییی مبارک. امیدوارم همیشه شاد و سالم باشه, قلبش جایگاه عشق و محبت و زندگیش سرشار از شادی و موفقیت :-)
پاسخ:
البته اون پستی که یادته ربطی به بچه داداشم نداشت :) اون بر اساس واقعیت بود بچه یکی از دوستان :))

مرسی از آرزوهای قشنگت :*

تولدش مبارک:)



بغضم گرفت.

پاسخ:
مرسی عزیزم :*


اومدی واسه همه پستها تلگراف زدی رفتی ؟ خخخ
تولّدش مبارک! :)
پاسخ:
ممنون :)
مبارک باشه :)
پاسخ:
:)
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۵:۲۱ ساماناماسان
تولدت مبارک مستر لهجه :*
هم سن هم که هستیم دیگه بهتر :)
تبریک آزی جون
پاسخ:
:)

مرسی :)
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۵:۲۳ ساماناماسان
دل مرده مهتی بوده خخخ
آزی هنوزم عینکی هستی ؟ من خودم عاشق عینک بودم از بچگی تا عینکی شدم در نوجوانی :)
پاسخ:
اره دلمرده ک دل زنده شد بعدم شد مهدی خان خخخخخ


نه از سال ٨٧ تا حالا دیگه عینکی نیستم :) ولی ١٦ سال عینکی بودم 
تبریکات ما را پذیرا باشید :)
مستر لهجه تولدت مبارک
کادو چی گرفتی آزیتا؟؟؟؟؟؟؟فضول هم خودتی ؛)
پاسخ:
مرسی مهندس جون

کادو هیچی... رفتم تهران باهم میریم یه چیزی میخریم براش چون پولش رو بدم بهش همه رو خرج میکنه الکی خخخخ
برادر داشتن بهترین اتفاقه دنیاست٫وقتی داداش داری انگار کوهو پشته سرت داری٫خدا برادر و خواهرارو واسه هم نگه داره٬داداش گلیت هزار سال عمره با عزت داشته باشه
پاسخ:
اره واقعا... خواهر و برادرهایی که با هم خوبن واقعا همینه :)

مرسی عزیزم خدا داداش تو هم واست، تو هم واسه داداشت هزار سال تن سالم و دلخوش نگه داره
تولدشون مبارک ایشالا سال های سال کنارهم باشین خوش وخرم :*
پاسخ:
ممنون اوا جون :*
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۴۵ مهندس بهشت
تفلد مستر لهجه مبارکه
عدم میدونم دهه 70 خیلی بچه های خوبین دی مدیونید اگه فکر کنید منم دهه 70
پاسخ:
مرسیییی 

خخخ دهه هفتادیای دیوونه :))))))
آخیییییییییی!!!! تولد داداش جونت مبارک! 

پاسخ:
مرسیییییییییی :)
 الان رفتم توی لینکی که برای تولد پارسال داداشت گذاشته بودی!!!!
خوشحالم که از پارسال تابحال کلی رابطه ام رو با داداشم ترمیم کردم!!!!
امیدوارم سال دیگه دوباره وقتی این پست رو گذاشتی بازم خوشحال باشم که یه مرحله دیگه تونستم به داداشم نزدیک بشم :) 
پاسخ:
عه چقد خوب! آفرین... ایشالا هر سال به از پارسال بشه :)
الهه الهه نگین.... الهه الهه نگین.... 
خخخخخ .......ششششش...... 
آدرس وبلاگت رو لازم دارم..... 
اگه ازین ورا رد شدی بی زحمت یه آدرسی هم بذار تو کامنتت :دی



+معذرت آزی جان که از فرکانس شما استفاده کردم. فرکانس مشترک دیگه ای یادم نیومد :دییییی
پاسخ:
وبلاگ الهه رو نمیدونم ولی نگین اینه

اکشال نداره :)
داداش داشتن و صدالبته داداش خوب داشتن یکی از بزرگترین نعمت هاست که من هربار خدارو واسه داشتنش شکر میگم
تولد مستر لهجه هم مبارک باشه و ایشالا هیچ وقت اون حساس بودنش رو پشت اون چهره مردونش گم نکنه :))
آزیتا بابابزرگم حالش خوب نیس براش دعا کن خواهشا ://
پاسخ:
اوهوم :) مرسی


ای وای :/ حتما دعا میکنیم کار دیگه ای ک نمیشه کرد :( ایشالا خواست خدا به بهتر شدنشون باشه 
تولدش مبارک:))

آزی؟آنیتا کیه؟؟؟
پاسخ:
مرسی...

آنیتا... خواهر خیالی منه! که تو چند تا پست وبلاگ بود و نقش داداشم رو به عهده داشت ولی بعدش بی خیال ، خیالی میالی شدم و زدم تو واقعیت :)))
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۳۷ خاله دخملی ها
تولد آقا داداش مبارک باشه 
ایشالله کنار هم شاد شاد شاد شاد باشید
پاسخ:
ممنون و بسی متشکر :)
تولدشون مبارک...
پاسخ:
مرسی...
مقسی آزی جونم! فقط نگین رو میخواستم. اون پیغام یعنی از الهه که من باشم به نگین که نگین باشه (آیکون چشمک) 
از الهه هم خیلی وقته خبر ندارم. ولی نمیرسم همه دوستای مجازیم رو یهویی برگردونم به حالت قبلی . استپ بای استپ
پاسخ:
اها خخخخخخ فکر کردم داری الهه و نگین رو صدا میزنی خخخخخخخخخخ
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۲۳ آقای همکار
تولدشون مبارک!
23 روز دیگه هم که تولد شماست ;)
کادو چی میخوای آزی؟ یه بلیط رفت و برگشت سفر توریستی سیاحتی زیارتی تهران خوبه؟
پاسخ:
مرسی
میگم ریاضیت نم کشیده ، :)))) ٣٣ روز دیگه :)

اولش کلی خوشحال شدم گفتم بلیط میخوای بدی ها ، اخرش دیدم تهرانه :|
"زیاد نیستند آن ها که می توانند تمام روح تو را عریان ببینند. برای هر کس -اگر خوش شانس باشد- شاید یک نفر!"

این حرف ِ دولت آبادی ِ در کتاب سلوک. تمام حرف یک طرف، آن اگر خوش شانس باشد ِ بین دو خط هم یک طرف!

نباشد که نباشید.. کنار هم:-)

+ تولدت مبارک:-)

پاسخ:
جمله خیلی جالبی بود :) واقعا هم همینطوره :) 

مرسی از تبریک قشنگت
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۶ آقای همکار
 آره سوادم نم کشیده. از بس از صبح نشستم تو خونه در و دیوار نگاه کردم اسکل شده مغزم!
بلیط تهران به این خوبی :D حالا بلیط کجا رو می خوای؟ نکنه باز امام رضا طلبیده بلیط مشهد می خوای ؟!!
پاسخ:
دروغ نگو ، کی بود ناهار مهمونی بود؟ هاااا؟ بگم تو مهمونی چه بلایی سرت اومد؟ :))))))
نه امام رضا تازه منو طلبیده ، کاش میطلبید برم فرنگ خخخخخ
تولدش مبارک ٬خدا شما رو برای هم حفظ کنه :)
پاسخ:
ممنون عزیزم :)
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۲۵ آقای همکار
بابا بی خیال . خبر ها چه زود میرسه :p
پاسخ:
اینجور خبرهای بودار زود بوش میپیچه :))))))) میدونی که چی میگم؟ ؛)
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۲۸ خانم هموستات
تولد تولد ، تولد عید شما مبارک.
تبریک میگم مستر لهجه.انشالله 23 سالگی براتون پر از پول و آرامش باشه
پاسخ:
مرسی.. دوستم... ممنون از تبریک بسیار خوبت :)
به به به. بالاخره یه کم از غلظت قهوه‌ی تلخ این روزای بی حفاظ کاسته شد. مبارکا باشه.
آزی خیلی بهت حسودی میکنم.کاش ما هم از این شانسا میداشتیم. آخه فقط یه بهمنی میتونه بهترین داداشه دنیا باشه :))
 
پاسخ:
غلظت قهوه همیشه سر جاشه... مهم نیست من به قهوه معتادم...

الان اصن تابلو نیست خودت بهمنی هستی خخخ
تولد داداشت مبارک ایشالله 120 سالگی شو همون جشن بگیریم
پاسخ:
مرسییییی
۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۵ گمـــــــشده :)
سلام آزی...تولد برادر جانتان مبارک باشه ای شالا....ای شالا سال های سال شادی همدیگه رو ببینین...
یادمه پارسال هم پست تولدشو خونندم..خیلی خوب بود اون یادآوری..چه زود یه سال گذشت...
پاسخ:
بعله عمر گران میگذرد مث چشم به هم زدنی :)
سلام نَلِیچُم !!! 
من واقعا بهت و مبهوتم !! از این همه ابرازات مُحُبتی چه از طرف خواهر گلم !! و دوستان گل ترم !! برای من به ارمگان اورده اند ! .. من خاکم !! خاک همه !! من چاکم ! ای وای ددم هی کار به جاهای باریک کشید ! :)))))) !!

کوچیک همه !
پاسخ:
خخخخخخ

قربون اون سلام کردنت :))))) سلام نَلیچُم 

چه =که
ارمگان = ارمغان

:)))))))))) 


120 ساله بشی شرین زبانم ... :************
قشنگ بود ...ریتم این عاشقانه ها واسه داداشت  ناب بود ...حرفات نوستالوژی داشت واسم عجیب !روزایی که گریه میکردم در حد  هق هقا!!!!!!! که من یه داداش میخوااام ...و 3 سالم بود ! ووای به حال روزگار من که به جای داداش یه خرگوش واسم خریدن گفتن این هم داداشت .......خرگوشه مرد بعدش  ...10 سالم شد باا کامپیوتر هزار تا تجهیزات گفتن بیااا اینهمه امکانات داداش میخوای چیکااار .....15 16 ساله شدم تو اوج بلوغ و نیاااز به یه تکیه گاه و هر از گاه غیرتی شدناش واست ....یه سگ خوشگل تربیت شده به جااااااای داداش حوالمون کردن !مسخرس آره ....19 سالم شد تو کشمکش جنس مخالفو خودت و کشف اووووون و دوباره بهونه داداش ...پدر گرامی یه ماشین خوشگل و به قول خودش مامانی انداختن زیر پاااااااااام که داداش داشتی الاان اینهمه امکانات نداشتی که ....برووو بگرد و بخور ووو به عشقو حالت برس داداش میخواااای چیکااار؟؟؟؟؟؟؟؟دختره ی خل و چل !ولی حیف اونموقع مثه حالا نزده بودم به سیم آخرو دیوونه بازیه الااان .اونموقع مطیع و مظلوم مظلوم سرموو مینداختم پایینو باز نیازامو و حرفای چندیدن سالمو سرکوب میکردم و هیچ وقت نشد بهش بگم پدر من انوواع امکاناتو وسیله هارو داشتم انواع حیوونای خونگی امااا کی خرگوشو سگو و اسبو و سنجاب واسه ادم داداش میشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟تو پر قو میخوابیدم زیرم نرم و گرم و لطیف بود امااا درونم اون توی توی دلم آشوووب زلزله ...وقتایی که نه مامانبزرگو داشتم نه عمو نه خاله نه دایی ....وقتایی که صدات خونه رو میلرزوندو صدای خرد شدن یکی یکی ظروف مامان و کلی شکستنیااا تو سرم پژواک خوف داشت اونموقع خرگوشو سگووو اتاق شیکو و ماشین اخرین مدلم ارومم نمیکرد...تاپ تاپ قلبمو و دنگ دنگ مغز سرمو اینااا اروم نمیکرد ....از تو خیری و آغوشی نمیرسید ...مامان زخمی و بیجونمم حس در اغوش کشیدنمو نداشت ....اون موقع ها خواهر هم نمیخواستم اونم یه موجود ضعیفی مثه خودمو و مامانم میشد که که فقط لال میشدو میلرزید دیگه ...من اونموقع تو خونه بلا گرفتمون یه اغوش محکمو و دستاای مهربون میخواستم که خیلی قوی باشه خیلی قووووووی ...که پناه ببرم تو انبوه قدرتو و مردونگیشو و حس قشنگ برادریش ....امااا این یه دونه ارزومم ازم گرفتی ..و دقیقا خودت واسم استارت زدی که بروو سمت هرکی میخواای من هم بدنبال کمبود امنیتو و برادر رفتم سراغ دداداش!!!!داداشم خوشگل بود خوش هیکل بود و قوی و پر جذبه هم بود یعنی دیگه از خداا هیچی نمیخواستم آقا داداش ارزوهام به حقیقت پیوست  اتفاقا اغوش گرمشم واسم باز کرد وقتایی که داغونو کلافه از دعواهای پدرم بودم میرفتم سراااغ داداشم اغوششو واسه تن لطیف و ظریف و معصومم باز میکرد کلی هم با دستش صورتمو نوازش میداد و منو میبرد تو ارزوهای چندین ساااالم اماا اون  یکی دستشم هرز میرفت سمت پاهامو و شلوارم ......و من خررر فکر میکرد داداش یعنی اختیار همه چیمو داره دیگه !امااا حیف نفهمیدی پدر که داداش ادم هم خونه ادمه از نظر ژنیکولوژِیکی و حس قشنگ برادری هیچوقت مثه پسرای داداش نمای بیرون هرز موج مکزیکی دستاش نمیزنه تو بدن خواهرش !!!!!!!!!!ببخشید آزی جاان حالم بد شد حرفای تلخی زدم ...تو خیلی خوشبختی من اطمینان دارم از این عاشقانه نوشتن واسه داداشت مشخص بود ....تولدش  خیلی مبارک
پاسخ:
متاسفم که زندگی خوشایندی نداشتی... اما همه ادمها همه چیز رو باهم ندارند... 

بهترین اتفاق زندگی من بی شک داشتن همین برادر بوده و چه بسا خواهر برادرهایی که از وجود هم در رنج هستن! هیچی قابل پیش بینی نیست... 

پدر من هم قاتل یک زندگی خانوادگیه... ما هم روزها و شبها از دست اون اشکها ریختیم با یه تفاوت بزرگ که ما همیشه در کنار همهٔ داد و فریادها و کتکها و تحمل اعتیادش و افسرده و بیمار روحی شدن مادرمون ... رنج بی پولی و نداری و نرسیدن به هزار و یک آرزوی کوچیک که فقط بر آورده شدنشون به یکم پول وابسته بو رو هم تحمل کردیم و میکنیم! 

به هر حال آدمهایی که برادر هم دارن به آغوش یه جنس مخالف دیگه هم احتیاج دارند! یعنی هر کی داداش داشت، نه به پسر دیگه ای علاقه مند میشه نه بغلش میره نه دوست میشه و نه حتی ازدواج میکنه؟!؟! آدمها وقتی ناراحتند همیشه سرنوشتتشون زشت تر از اونی ک هست به نظرشون میاد...

زوال... فقط یک کلمه میتونم بهت بگم... بی خیااااال

دل نبند به جهانی کاندرو ...... هر چه هست از کام و ناکامی بگذرد
فدای تو ...پس تو هم درامی داشتی تو زندگیت !!!!!!!آزی حرفات درسته عزیزم امااا جا داره که یه چیزی بهت بگم درباره اینکه گفتی یعنی هرکی داداش داشت نه به یه پسر دیگه ای علاقه مند میشه نه بغلش میره .........؟اما حرفو بحث من این نبود که هرکی داداش داره نمیره سمت پسری ....من منظورمو دردم این بود ادم هدفو نیتش خیلی مهمه وقتی سمت جنس مخالف میره من خیلی محدود و پاستوریزه بزرگ شدم واسه همین با هدف داشتن یه برادر و تکیه گاه رفتم در تو دل اغوش یه پسر !!!!!!وقتی به چشم برادری نگاه کنی  و هرز بره فاجعس ...وگرنه هر دختری سر عشق یا شهوت یا سرگرمی میره و اقتضای نیازشه که بره سمت جنس مخالف
پاسخ:
زندگی من کلا درامه مگر اینکه خلافش ثابت بشه خخخخ

خب اره... ولی به نظر من اون از سادگی یا شاید ناآگاهیه یه دختره که به پسر غریبه به چشم برادر نگاه کنه و بره تو بغلش و انتظار داشته باشه اونم برادرانه باهاش رفتار کنه... چون کلا تو مرام و ذات آفرینش مردها نداریم یه همچین چیزی... من با همین حرفهام تو دوران نوجوانیم خیلی از دوستامو روشن کردم!!!

به هر حال از حس بدی که واست ایجاد کردن متاسفم... اما گذشته... بگذار گذشته به فاضلاب شهری بپیوندد :)
تولدشون مبارک
خداوند برا هم حفظتون کنه
پاسخ:
ممنون
کاش برادر منم حساس بود..
یه حسی بهم داشت، گاهی برام بغض میکرد...

هووف منم بغضم گرفت
پاسخ:
اخی.... تو جوابهای قبلی اشاره کردم که بعضیها خواهر برادرن ولی بود و نبودشون فرقی نداره متاسفانه زیاد دیدم :/
۱۹ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۳۶ مستر لهجه !!
یاااااااااااااااااااااااا علی !! یا علی حاج آقا !!
پاسخ:
کامنتها زیاده میگی؟ خخخخخ
تولدت مبارک جوجوی پشمالو .
هرکی به پشم و پیلیت چپ نیگا کرد بیا پیش خودم .اینجا توی ویرونگا ولکانئوس برای همه پشمالوها جا هست.
یه وقت هم دیدی چندسالی گذشت و بعنوان یه نر بالغ شدی رییس قبیله .
بازم تولدت مبارک
پاسخ:
:))))))

خودم موکوشمش هر کی به پشم داداشم چپ نیگا کنه :))))))))) خخخخخ

فعلا شما ٤٠ سالت شد نره بالغ شدی مدتی به تخت رئیس قبیله تکیه بزن بعدا تعارف کن :)))))
چرا همیشه میگن 120 ساله بشی ؟ مگه 110 یا 115 چه اشکالی داره؟ حتی 119 هم خوبه خخخ
پاسخ:
بخاطر اینکه یه علت تاریخی باستانی پشت این جمله هست اونم اینه که:



بنابر سالشمار ایران باستان ، ایرانیان سال را به 12 ماه سی روزه

بخش کرده بودند.

هر سال با 360 روز.


ولی یک سال خورشیدی  365 روز و یک چهارم روز است.

نیاکان ما 5 روزی را که تا 365 روزه شدن سال

نیاز بوده است با نام 5 روز پنجه یا اندرگاهان می نامیدند.

این 5 روز نام ویژه ای دارد که برگرفته از 5 بخش گاتها ( سروده زرتشت )

است.


ایرانیان باستان آن یک روز افزوده ای را که امروزه هر 4 سال یک بار

بر یک سال خورشیدی می افزایند تا سال درست در روز نخست

فروردین نو شود را هر  120 سال یک بار می گرفته اند.

 

ایرانیان که هنوز هم بهترین و درست ترین سالشمار یا گاهشمار

را در میان همه کشورها دارند ، به جای افزودن 1 روز هر 4 سال

یک بار به سال 365 روزه ، هر 120 سال یک بار 30 روز به

سال می افزودند .


از نگاهی بهتر اینچنین می شود گفت که یک سال با 13 ماه

داشته اند و این ماه ، ماه جشن و شادی بوده است.

این سال را « وهیـزک  یا  وهیــژک  » می نامیدند که آنرا بسیار

گرامی می داشتند و به آن «  خرم سال  » نیز می گفتند.

 

آنچنان در این یک ماه مردم به جشن و پایکوبی به همراه همه

درباریان و شاهان می پرداختند که همه آرزو می کردند تا

این جشن را از نزدیک ببینند.

این جشن حتا در میان بسیاری از کشورهای آن زمان شناخته شده

بوده است.


از همین روست که ایرانیان از هنگام باستان تا به امروز آرزو

می کردند تا  120  ساله شوند و برای این است که امروزه می گوییم:


امیدوارم 120 ساله بشی یا 120 سال درازی زندگانی داشته باشی.

زرتشتیان امروزه هر 4 سال یک بار این روز را که « اورداد »

می نامند به چم:

روز افزوده به خوبی و با شکوه بسیار جشن می گیرند.

بسی ممنون از این توضیح مبسوط
پاسخ:
خواهش میکنم :)
عاقا قبول دارید همه بهمنیا
جیگر
دوست داشتنی
تو دل برو
جذاب
خوش تیپ
مهربون
خونگرم
خونسرد
و...........
هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خخخخخخخخ مدیونی اگ فک کنی منم بهمنی ام!!!!!!!!!!

تولدشون چوخ چوخ مبارک باشه!!!!!!!!!!!! :)
تبریییییییییییییییک!
پاسخ:
اصلا و ابدا تابلو نبود خخخخخخ

مرسی :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">