-من: خوب شاید اون ور یه مشکلی داره ، وگرنه مردم که مریض نیستن همه اینجا وایستن!
بعد از چند دقیقه....
-یه نفر: نه بابا به خدا الکی اینجا خودمون رو علاف کردیم بیا ، نه جونِ من بیا بریم اون سُرسُره رو یه نیگا بندازیم!
چند متر اون طرفتر بالا سرِ سُرسُرۀ متروک...
-من : خوب که چی؟ اینجا شیبش بیشتره خطرناک تر به نظر میاد!
-یه نفر: نه بابا کجاش شیبش بیشتره؟ بشین برو...
-من: خوب خودت اول برو...بابا ما تیوب هم نداریم که....داغون میشیم ها!!!!
-یه نفر: نه بابا...تو بشین منم پشت سرت میام!
-منِ احمق: باشه! بزار ببینم...برو عقب...دع.....هولم نده....میگم هولم نده عوضــــــــــــــــــــــــــــــی..........
دو ساعتِ بعد تو بیمارستان.....
-دکتر: دقیقا با کجا برخورد کردین؟
-من: موقعِ سُر خوردن، زیر برفها یه سنگِ قلمبه بود که مشخص نبود...محکم افتادم روی اون سنگ!!
-دکتر: خب! این قسمتِ عکس رو ببینید...به علتِ ضربۀ شدیدی که وارد شده...دنبالچه تون از این قسمت شکسته! الانم که
تورمِ شدید داره!
-من: دکتر خوب میشه؟ یادمه مامانم همیشه از بچگی بهم میگفت اگه یه بلایی سر دنبالچه ت بیاد...خوب نمیشه!
-دکتر: خب..میدونید شاید، مادرتون تا حدی حق داشتن! به مُرورِ زمان شاید کمی بهتر بشه! اما هنوز درمانِ قطعی ای وجود نداره!
-من: ......
-یه نفر: دکترچی گفت!؟
-من: گفت لطفا تو خفه شو....