حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo

۳۶ مطلب با موضوع «خوشمزه جات» ثبت شده است

۲۶
اسفند ۹۳

اصلا این پست مثل باری بود که به دوشم سنگینی میکرد... چرا؟ نمیدونم والاع... انگار که وظیفه ای باشه به عهدۀ من ، عذاب وجدان ننوشتنش داشت منو میکشت ، خب دیگه... بهترین قسمتِ یه سفر احتمالا بخش خوردنیجات و خوشمزه جاتش میتونه باشه :)

اومدم ایران هر چی تو عکسهام نیگا کردم دیدم برعکس همیشه چقد از خوردنیها کم عکس گرفتم احتمالا خیلی گشنه و هول بودم که یادم رفته از خیلی از خوراکیهای خوشمزه عکس بگیرم، شایدم اصلا زیاد خوراکی نخوردم خخخخخ الکی... مثلا من اصلا شکمو نیستم...

هر چی گشتم دیدم با کمال تعجب از صبحانۀ اونجا عکس نگرفتم، حیف :| هر چند چیزای مهمی نبودن اما خب... دو یه بستنی نارگیلی روز آخر خوردم که واقعا متاسفم ازش عکس ندارم چون فوق الـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعاده خوشمزه و طبیعی بود :(( یدونه هم اسپاگتی لبنانی خوردیم که من ازش عکسی ندارم شاید دوستم داشته باشه ... به هر حال تو این پست هر عکسی که سوژه اش قابل خوردنه براتون میذارم و این بار سنگین رو از رو شونم میذارم پایین خخخخخخخخخ

 

اونجا در کل سه وعده مجبور به خوردنِ غذاهای مک دونالد شدم که این عکس مال مرتبۀ اوله که من فیلتُ فیش خورم که همون فیش برگره... خوشمزه بود...اون نوشابه هم مال من نیست :) همه میدونن من نوشابه نمیخورم

 

 

۲۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۴۳
آزیتا م.ز
۲۳
بهمن ۹۳

خب خیلی وقت بود بویِ کیک تو بی حفاظ نپیچیده بود... الانم درخواست یکی از مخاطبهای روشن اینجا باعث شد که من باز دست بکار بشم و کیک بپزم.. مثل اینکه از این دستور کیک هویجی که من قبلا تو وبلاگ گذاشته بودم خیلی خوشش اومده بود واسه همین واسه تولدش که اتفاقا فرداست گفته بود یه کیک جدید بپزم و معرفی کنم! البته من خودمم خیلی وقت بود که کیک جدیدی جز اون کیکهایی که قبلا دستورشون رو داشتم امتحان نکرده بودم... چند روز بود دو تا دستور انتخاب کرده بودم که درخواست این دوست عزیز رو اجابت کنم اما دیروز رفتم سراغ یخچال دیدم نه آردی هست نه کره ای هست، نه ... خلاصه ادوات کیک پُخی موجود نبود خخخ... دیروز قسمت شد خاک و باد کم شد تا مغازه رفتم ، مواد اولیه رو تهیه نموده و امروز با اینکه آب قطع بود کیک رو پَزیدم.. (صرفِ درستم ، از فعل پختن واقعا شاهکاره خخخخ) از اونجایی که چند ماهی ست فر مورد استفادهٔ من تغییر کرده چند بار اخیر که کیک پختم از نتیجه کارم راضی نبودم... خیلی مهمه که میزان حرارت فر و تایم دست آدم بیاد چون هر فر با فر دیگه فرق داره... خلاصه که به این موضوع بسی توجه کنید...


این کیک یه کیکِ خیلی پرتقالیه... پس اگه طعم پرتقال رو زیاد دوست ندارین امتحانش نکنید اما اگه دوست دارین حتما امتحانش کنید :)



من دوست دارم تو آشپزی تجربه های جدید داشته باشم... تا حالا با آب پرتقال زیاد کیک پخته بودم اما با خودش نه... خلاصه که دوستان خوردند و پسندیدند ولی خودم راضی نبودم نه بخاطر مزه اش که مزه اش خیلی خوب شده بود بلکه بخاطر اینکه یکم زود از فر درش آوردم و پف کیک خوابید و میتونست بهتر از اینها باشه... امیدوارم درست کنید و لذت ببرید ... و از همینجا تولد اون دوست عزیز که مسبب این تجربه جدید شدن هم تبریک میگم و روزهای بسیار پرتقالی رو در سال جدید زندگیشون براشون آرزومندم :) 

با تشکر

 روابط عمومی برنامه های درخواستی بی حفاظ

 خخخخ

دستور پخت در ادامه...

۲۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۳۴
آزیتا م.ز
۱۴
دی ۹۳

هدف از نوشتن این پست چیزی نیست جز اینکه به اطلاع شما برسانم ، من بالاخره از خمیره بسیار Cool و باحاله یوفکا استفاده کردم و نتیجه بسیار امید بخش بود ... و اینکه چندی است قسمت خوشمزه جات این وبلاگ تار عنکبوت بسته :)))

خیلی وقت است که این خمیر روانۀ بازار شده و از اونجایی که بنده شخصا بسیار به محصولات کارخانه ای بدبین و بددل میباشم ، هر بار برای خریدنش دودل شده و آخر سر هم نخریدم! اما چند روز پیش هنگامِ مغازه گردی دل به دریا زده و یک بسته از این خمیر رو خریدم... 

جالبیه امروز این بود که اول خواستم رول گوشت درست کنم و موادش رو حاضر کردم و طبق دستوری که روی خودش نوشته بود رولها رو آماده کردم و پیچیدم...بعد دیدم من که الان دست به پیچیدنم خمیر هم که یخش بازه و آماده است بذار بقیه خمیر ها هم رول پنیر و سبزی درست کنم... مواد اونم آماده کردم و چند تا رول دیگه هم پیچیدم... آخر سر فقط سه تا لایه خمیر مونده بود، گفتم اینم ارزش نداره دوباره بذارمش تو فریزر یکم گردو رو کوبیدم و با دارچین و شکر قاطی کردم و اون سه تا خمیر هم با این مواد رول کردم ... آخر سر هم همه رو گذاشتم توی فر....



سمت چپ رول پنیر

سمت راست رول گوشت


کلا کار کردن با خمیر و درست کردنه غذاهای خمیری یکم دل و جرأت و بسیاری حوصله میخواد! ولی نتیجۀ خیلی دل انگیز و با کلاسی میده! از اونجایی که من عادت دارم همه چیز رو خونگی درست کنم و خمیر پیتزا هم خودم تو خونه آماده میکنم و خیلی هم عالی میشه... مدتها فکر درست کردنِ خمیر هزارلا رو در سر میپروراندم.. اما درست کردنِ خمیر هزارلا و خوب در اومدنش یکی از سخت ترین کارهایی که یه آشپز میتونه انجام بده ... کلا چالش بزرگیه! یبار که داشتم از یه شیرینی فروشی ، شیرینی میخریدم به آقاهه گفتم شما چطوری این خمیر رو به این خوبی درست میکنید ، چون من عاشق  شیرینی پاپیونیِ شهددارم اما نمیشه تو خونه درستش کنم... اونم گفت که ما دستگاه داریم واسه درست کردنه این خمیر و تو خونه امتحان نکن که خیلی سخته و خوب در نمیاد... 

حالا به نظرم اینن خمیر یوفکا بتونه جایگزینه خوبی واسه خمیر هزارلا باشه، دفعه دیگه میخوام باهاش شیرینی پاپیونی درست کنم، نتیجه متعاقبا گزارش میشه...

به هر حال رول پنیر به نظر من خیلی خوشمزه تر از روله گوشت شده بود...اون رولهای دارچینی هم که هنوز امتحان نکردم .... بعله من یه همچین آدمِ با اعتماد بنفسی ای ام که برای غذایی که اولین بار خودم دارم میپزم هم دستور جدید اختراع میکنم خخخخ لیست مواد داخل هر کدوم رو میتونید تو ادامه بخونید. 

۲۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۴ دی ۹۳ ، ۲۰:۰۵
آزیتا م.ز
۲۴
آبان ۹۳

هیچوقت گشنه به بازار نرید و اگر رفتید بدانید و آگاه باشید که حتما پول یک غذا در پاچۀ تان خواهد رفت! و اگر نه به دیدِ تفریح به قضیه نگاه کنید و یک غذای خوب و به صرفه را انتخاب کنید و بزنید بر بدن...

گشنه که به بازار بروی همش تجسم یک هات داگ خوشمزه را در سر میپروانی! ذهن آدم خُل است وقتی گشنه هستی مدام دلش آت و آشغال میخواهد ، لطفا به ذهنتان توجه نفرمایید...  :)

راستی اون کتونی ای بود که گفته بودم تو سالن ورزشیِ خراب آباد جاش گذاشته بودم، خوشبختانه همانجا سر جاش بود و دوستم شنبه اول وقت رفت و گرفتش ، فردایش هم داد اتوبوس بیاره تهران... دوشنبه بود که برای گرفتنش باید میرفتم ترمینال جنوب تا از قسمت انبار تحویلش بگیرم...چون این روزها بی کتونی و بی باشگاه روزِ من شب نمیشود... فکر نکنید سفر وقفه ای در رژیم و برنامۀ ورزشی ام انداخته! نخیر !! کم کار که نشدم هیچ ، پرکارترم شدم! خلاصه میگفتم رفتم تا ترمینالِ جنوب، حالا بماند که آنجا برای خودش تگزاسی بود... که جنگی از انبوهِ مزاحمان گذشتم و سه سوته برگشتم سوار مترو شدم... برگشتنی به سرم زد حالا که تا این پایین مایینا اومدم یه سر برم بازار تهران... خلاصه کتونی به دست از ایستگاه 15 خرداد اومدم بالا...

گفته بودم هیچوقت گشنه به بازار نرید :))) سر ظهر بود و منم حسابی گشنه... تصمیم گرفتم وعدۀ تقلب رو همون روز بخورم! (در رژیم غذایی در هفته یک وعده میتوان هر آنچه دوست داشت خورد تا به متابولیسمِ بدن شُک وارد بشه و بخاطر عادت به رژیم کند نشه)

همیشه اسمی از رستورانهایِ مَشتیه بازار تهران شنیده بودم اما هیچوقت پیش نیومده بود که برم... رستورانهای شلوغی که نه بهتره بگم خیلی شلوغی که غذاهای محبوبشون زود تموم میشه و مردم واسه خوردنِ غذاشون صف میکشن...


همینجا تو صف :)

دم در بیرون بر هم سفارش میگرفتن که اونم خودش واسه خودش محشر کبرایی بود



رستوران مُسلم در خیابان پانزده خرداد یکی از اون رستورانهاست... از همون دم درش واسه تو رفتن صف بود..


۲۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۴ آبان ۹۳ ، ۲۰:۵۲
آزیتا م.ز
۱۱
آبان ۹۳

قبلا گفته بودم که برای اینکه تغذیۀ درستی داشته باشیم باید 5 وعده در روز بخوریم... یعنی سه وعده صبحانه ، ناهار ، شام و دو میان وعده یکی چند ساعت بعد از صبحانه یکی قبل از شام... فایدۀ خوردنِ میان وعده های سالم اینه که اجازه نمیده شما گشنگی بکشید و یا ضعف کنید و به هله هولی خوردن رو بیارید... اما چه خوراکی هایی برای میان وعده مناسبن... میان وعده هایی که علاوه بر اینکه برای مدتی به شما احساس سیری بده ، کم کالری هم باشه... انواع نوشیدنیهای سالم، میوه ها و سبزیجات ، تنقلاتِ سالم و ... که من اینجا یه چند مدلش رو میگم که ایده بگیرید...



سالم خوردن به معنیِِ خسته کننده خوردن نیست


۱۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۳
آزیتا م.ز
۰۵
آبان ۹۳
من چند سال پیش یه دورۀ فشرده و مقدماتی از طب سنتی رو گدروندم... اون موقع هزار مشکل داشتم که بعد از یه عالمه این دکتر اون دکتر رفتن و خوب نشدن...خودم شروع کردم کتابها و گفته های ابو علی سینا رو مطالعه کردن... بعد از اون هم خیلی از مواردی که برای مشکلات من گفته شده بود شروع کردم انجام دادن و وقتی تاثیرش رو دیدم مشتاق شدم که برم و یه دوره ای چیزی ببینم تا لااقل واسه بدن خودمم که شده بدونم چی خوبه و چی بد... اینکه آدم طبع بدن خودش رو بشناسه برای تغذیۀ درست خیلی حیاتی و ضروریه... چون ممکنه گاهی وقتها یه مادۀ غذایی که برای کسی داروئه برای دیگری سم باشه و بر عکس.. ما اول باید طبع قالب در بدنِ خودمون رو بشناسیم بعد هم طبع انواع مواد غذایی ای که مصرف میکنیم یا میخوایم بکنیم... در تغذیه رعایت تعادل بسیور مهمه...اینکه ما نذاریم مزاجمون به سمت سردی و یا گرمیه بیش از اندازه بره.. خیلی از بیماریهایی که به نظر پیچیده میان با همین متد اولیۀ طب سنتی درمان میشن.. خیلیها اگه مزاجشون به تعادل برگرده اضافه وزنشون کم میشه و خیلیها لاغریه زیادیشون خوب میشه... و بهترین چیز در طب سنتی اینه که آدم درمان میشه ، سال میشه با رعایت کردن در خوردنِ همین ماد غذاییِ رایج خودمون و از قرص و دعوا هیچ خبری نیست البته خیلی باید حواستون به این دکون بازارهایی که به اسم طب سنتی این روزها باب شده باشه...
این دو تا کلیپ صوتی  50 دقیقه ای از سر کلاس ضبط شده و گوش دادنشون نه تنها خالی از لطف نیست که میتونه خیلی کمک کنه به این که با طبعها آشناییِ بیشتری پیدا کنید ...





اینم از این :) حالا هی بیاید بگید کرفس اَخه کرفس تُفه :))))))))


دریافت فایل در ادامۀ مطلب


۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۱:۴۶
آزیتا م.ز
۰۴
آبان ۹۳

خب یکی دیگه از صبحانه هایی که من هر چند روز یه بار میخورم  porridge میباشد. پوریج اسم خوراکی است که از مخلوط کردن جو در شیر یا آب یا هر دو و جوشاندنشون با هم دیگه بدست میاد... که میتونه با مقداری میوه یا طعم دهنده هایی مثل دارچین شکر قهوه ای یا عسل خورده بشه... بخاطر  وجود جو ، سرشار از فیبره و اگه با کمی میوه خورده بشه یه صبحانهٔ خیلی کامل بحساب میاد و تا چند ساعت آدم رو سیر نگه میداره... یجورایی مث حلیم(هلیم) خودمونه ولی خیلی سریع درست میشه و سبکتره... برای وارد کردن غلات کامل به رژیم غذاییمون ، ما باید تو ایران تلاش مضاعف کنیم چون همه جا پره از محصولاتِ بی سبوس و درست شده از آرده خیلی خیلی سفید... من این بسته پوریج رو از دبی بار کردم آوردم اما قبل از اینم یه بار تو یه سوپر باکلاس تو تهران پیدا کرده بودم... نمیدونم شاید یجورایی شبیه جوی پرکه خودمونه ... اگه به قحطی بخورم حتما یه بار تست میکنم ببینم با جوی پرک هم درست میشه یا نه... اگه تو شهر و دیارتون از این مغازه های اجناس و خوراکیهای خارجی فروشی دارید ، سراغ اینو از اونا بگیرید شاید اصن واستون آوردن ;) به هر حال که من خیلی دوسش دارم :)


گوشه بسته اش نوشته 

love life

high fiber

:)

این صبحانهٔ امروز صبح منه البته بعد از نوشیدن یه لیوان آب ^o^ به رنگ لاکها لطفا گیر ندید خخخخ اون عکسی که لاک آبی دارم مال چند هفته پیشه و بقیهٔ عکسها مال امروز اینو میخواستم همون سر صبح آپ کنم که برق رفته یود و نشد ... من فقط دارم تجربه ها و لایف استایل خودمو با شماها به اشتراک میذارم ، این به این معنی نیس که شما حتما باید حرفها و سبک زندگیِ من رو بپسندید یا بهش عمل کنید... صرفا میتونه جهت ایده گرفتن شما باشه و لا غیر ... :) چند ساعت دیگه دو تا کلیپ صوتی براتون میذارم که خودم از سر کلاس طب سنتی ضبط کردم... یکم طولانیه اما پیشنهاد میکنم حتما دانلود و گوشش کنید ... اون وقت ممکنه جواب خیلی از سوالاتتون رو در مورد غذاها بگیرید :)


Be Healthy          Be Happy

۳۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۲:۵۹
آزیتا م.ز
۰۲
آبان ۹۳

خب منظور از مُهِمانه همون صبحانه است... بعله درسته شما از صد هزار نفر شنید که صبحانه نخوردن بده و حتما باید خورده بشه و گوشتون از شنیدن این حرفها پره و چه بسا کلا از شنیدنش حالتون بهم بخوره اما چرا و چگونه!؟

خب تصور کنید وقتی که شما بیدارید بعد از گذشتِ 7 یا 8 ساعت و گاهی حتی بیشتر اگه چیزی نخورین چه احساسی بهتون دست میده؟ معلومه یا ضعف میکنید یا شکمتون به قار و قور میفته، حتی ممکنه عصبی بشین ، دچار سردرد بشین ، دچار افتِ قند و فشار بشین و ... خب پس وقتی شما خواب تشریف دارین بدنتون برای مدتِ چندین ساعته که مواد غذایی واردش نشده و از اونجایی که بسیاری از کارهای مهم مثل دفع سموم بدن و ترشح بسیاری از هورمونها از بسیاری از غدد بدن و یا حتی بازسازیِ عضلات در هنگام خواب صورت میگیره، یعنی اینکه علاوه بر اینکه مواد غذایی وارد بدن نشده بلکه کلی هم انرژی صرف انجامِ این امور در خواب شده... اما چرا وقتی صبح از خواب بیدار میشید به صبحانه بی میل هستید چند دلیل داره! یک، یکی از معدود ارگانهایی که هنگام خواب فعالیت خودش رو متوقف میکنه ، معده است و به همین دلیلِ که اگه شما یه غذای سنگین بخورید و بلافاصله بعدش بخواب برید صبح با معدۀ خراب از خواب پا میشید... دو ، دستگاه گوارشتون رو عادت به خوردن صبحانه ندادید... سه، ممکنه دچار افسردگی یا دپرشن باشین! چهار، به علت بی تحرکی و ورزش نکردن و یا مصرف بعضی از قرصها متابولیسم بدنتون کُند شده!و...

هر روز صبح را با یک لیوان آب شروع کنید.... یکی از سختترین کارهای دنیا برای من آب خوردنه خخخخ باور ندارید؟ مجبورید باور کنید اما من بدنم رو عادت دادم که آب بیشتری بخورم... و هر روز صبحم رو با یه لیون آب با یه دمای مناسب نه خیلی سرد و نه گرم شروع میکنم! من تونستم شما هم میتونید :) این عمل متابولیسم رو بهبود میده مخصوصا برای اونایی که یبوست دارن بشدت موثره و همچنین میتونه اشتهای شما رو برای صبحانه خوردن باز کنه! چرا؟ چون همه میدونن وقتی میخوان یه نفر رو از خواب زورکی بیدار کنن میان آب میریزن تو صورتش خخخخ پس شما هم یه لیوان آب بریزید تو کلۀ معدتون تا از خواب بیدار بشه...


سیب، انگور، نصف گردو، 5 تا بادوم و کمی عسل


و اما چی بخوریم؟ نون ، پنیر گردو را فعلا مرخص کنید... این ترکیب یه شامِ خیلی مناسبه که بعدا میگم چرا ،اما یه صبحانۀ خوب نیس... صبحانه باید شامل قندهای زود هضم اما مفید و کربوهیدراتهای پیچیده باشه! کربوهیدراتهای پیچیده توی غلاتِ کامل و همچنین میوه هایی مث موز و سیب پیدا میشه... نونهای سفیده بدون سبوس دشمنِ متابولیسمن... بدونِ اینکه خاصیتی داشته باشن شما رو چاق میکنن و همینطور باید برای سیر شدنِ حجم زیادی ازشون مصرف کنید و بعدش هم زود گرسنه میشین... تو ایران پیدا کردنِ نونِ سبوسداره واقعی و غلاتِ کامل سخته اما محال نیست...بهترین صبحانه میتونه یه ظرف میوه با کمی غلاتِ کامل باشه.. یا دو کف دست نونِ سبوس دار با سه قاشق مربا خوری ،مربای خونگی یا عسل یا یه عدد تخم مرغ آبپز با یدونه گوجه یا دوتا تخم مرغ که البته یدونه از زرده هاش خورده بشه به میوه ها میتونین کمی گردو یا بادوم یا کشمش اضافه کرد...و .... این طومار سرِ دراز داره...


صبحانۀ امروز من

موز،انگور قرمز و سبز، کمی برگه های فراوری شدۀ از غلات کامل گندم و برنج برند Nestle

و

شیر قهوه ترک تلخ




صبحانۀ دیروز من

شیر موز،ساقه طلایی، سه تا بادوم و یه تیکه شکلات تلخ 75%


برای سلامتی شما باید حتما پنج وعده در روز بخورین که یکیش صبحانه و بقیه رو بعدا طی پستهای بعدی میگم... یکی از اثرات مهمه صبحانه خوردن جلوگیری از اشتهای شما به هله هوله در طیِ روز است....که خیلی خیلی اثرِ مهمیه



و اما برای کاهش وزن من دوتا رژیم رو در صبحانه اجرا کردم که خیلی هم جواب داد....

۴۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۲ آبان ۹۳ ، ۱۲:۰۹
آزیتا م.ز
۱۴
مهر ۹۳

از قدیم گفتن آشپز که دو تا شد آش یا شور میشه یا بی نمک..حالا من دیروز به مناسبت عید قربان کباب خوری دعوت بودم ، ینی از شب قبلش دعوت بودم...که خانومِ صابخونه داشت گوشتهای کبابِ فردا رو خرد و آماده میکرد و از اونجایی که خانومِ صابخونه به سیر و پیاز بسیار حساسه و اصلا از ور رفتن باهاشون خوشش نمیاد ، من بهش گفتم که این قسمتش رو انجام میدم... و سه تا پیاز کله گنده گرفتمُ خرد کردم تو گوشتها...بعدم دو قاشق فلفل ریختمُ هم زدمُ گذاشتم یخچال... خب تا اینجایِ کار همه چی اوکی بود...

صبح قبل از اینکه من بیدار بشم آشپزِ اول رفته بود سراغ ظرفِ گوشتها و یه نیگاهی انداخته بودُ دوباره سه، چهار تا قاشق فلفل اضافه کرده بود ، غافل از اینکه من شب قبلش بهش گفته بودم فلفل ریختم اما نمک نریختم که سفت نشه...تازه یه بارم نه! دوبار گفته بودم.....موقع سیخ زدنِ کبابها که رسید ، یهو خانمه گفت ! آزیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتا تو هم فلفل ریخته بودی؟؟؟ منم گفتم ای وای من که بهتون گفتم...ولی این روزها معمولا خانمِ صابخونه چیزهایِ زیادی رو فراموش میکنه... گفتم بابا توش نیگا میکردین دونه های فلفل مشخص بود...گفت : مگه من نیگا کردم؟ همینجوری ریختم :|

خلاصه سرتون رو درد نیارم کبابِ خیلی خوش فلفل شده بود...جای همتون خالیییییییییی ، حسابی آبدار و اسپایسی :)))) ولی از اونجایی که اینجا خوزستانه...همه تند و فلفلی رو دوست دارن...پس جایِ هیچگونه نگرانی نبود خخخخخخخ


دیروز

پای منقل

دمای هوا زیر آفتاب 43 درجه



۱۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۱۲:۳۵
آزیتا م.ز
۲۹
شهریور ۹۳

غذا خوردن و ذائقۀ ما به فاکتورهای زیادی مرتبطه، یکی میتونه نگرش ما به غذا و همچنین  روش زندگیمون یا... از اونجایی که من با کلمۀ لایف استایل خیلی بیشتر حال میکنم ، لایف استایلمون باشه! :) میتونه به عاداتِ غذاییمون مرتبط باشه یعنی از کودکی خانواده چجوری ذائقۀ ما رو تربیت کرده و همینطور میشه ژنتیکی باشه، که این مورد مث خیلی چیزهای ژنتیکیِ دیگه اگه همّت باشه قابل تغییره!

خب این آزیتایی که شما میشناسید و مطمئنا تا الان به شکمو بودنش نیز پی بردید خخخخ یه ویژگیِ دیگه داره و اونم مته به خشخاش گذاشتن در امرِ خوردن هر چه سالمترِ غذاهاست ... همۀ اطرافیانِ من میدونن که من یه پا تجویز کنندۀ داروهایِ گیاهی ام و همچنین یکی از پَر رو پا قُرصترین مصرف کنندگانِ مکملهای گیاهی :))

خب امروز قرار نیست مقالۀ علمی ای ، چیزی اینجا بنویسم فقط ظهر که داشتم سالاد خوشمزم رو آماده میکردم که بخورم،  به این فکر میکردم که کدوم یکی از ماها تو بچگی دیدیم که مادرهامون تو سالاد از مغزها استفاده کنن، کدوممون عادتمون دادن صبحها ، صبحانه بجای نون پنیر چای شیرین، میوه و غلات و آبمیوۀ تازه بخوریم و الی آخر... فرهنگِ غذایی ما از نظر من از پایه دچارِ مشکله...ینی خیلی چیزهایِ سُنتیه خوبمون فراموش شده و خیلی چیزهای مفید و درستِ مدرن و غربی هم جایگزینش نشده! الان فقط مونده یه فرهنگِ غذاییِ ضعیف و معلول و نا کار آمد که بیشتر باعث چاقی میشه و نه ما رو قوی میکنه نه شاداب و سر حال و سلامت...ععععععع هِی میخوام نطق نکنم نرم بالا منبر باز نمیشه، یکی منو بیاره پایین از این منبر باباااااااا :)) هیچی دیگه خواستم بگم سلامتی رو بیشتر وارد لایف استایلمون کنیم....


سالاد

همین امروز

(کاهو، گوجه، خیار، هویج، نعناع خشک ، تخم کتان ، روغن زیتون و آبلیموی تازه)


خواص بسیار بسیار زیاده تخم کتان رو با کلیک روی اسمش میتونین بخونین...فقط همین رو بگم که امگا3 و 6 که منابعِ محدودی دارن تو تخم کتان به وفور یافت میشن.. :)

از مزشم باید بگم که اصلابو و مزۀ خاصی نداره و اصلا تو سالاد زیاد احساس نمیشه :) حتما امتحانش کنید....... نا گفته نمونه من یه بار باهاش جوونه هم درست کردم اما چشمتون روز بد نبینه جوونه ش مزه زهر مار میداد... ولی خودش خوبه خوشمزه است یا بهتر بگم بی مزست :)

یکی منو از برق بکشــــــــــــــــــــــــــــــــــــه.......

۱۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۲۶
آزیتا م.ز